مهری

مهری
خاطره ای از شهید "محمد رضا مهری"؛

می خواهم گرمای نفس هایت را احساس کنم

نوید شاهد _ مادر شهید «محمد رضا مهری » درخاطره ای از فرزند شهیدش چنین بیان می کند: «هر بار که می خواست اعزام شود نزد من می آمد و می گفت: مبادا اگر شهید شدم ناراحت شوی، آخرین باری که می خواست به جبهه اعزام شود هنگام خواب او در اتاق بود و به من گفت: مادر درب اتاق را باز بگذار گفتم برای چی گفت: می خواهم گرمای نفس شما را احساس کنم، طوری حرف می زد که انگار از شهادتش خبر داشت.»
شهید محمد رضا مهری

روایتی مادرانه به مناسبت سی و دومین سالگرد شهادت

امروزمان مصادف است با سی و دومین سالگرد شهادت شهید محمد رضا مهری ، به همین مناسبت نگاهی می اندازیم به زندگی نامه شهید و خاطراتی که مادر شهید نقل می کند.

نگرشي كوتاه به زندگينامه و خاطرات فرهنگي شهيد محمد علي مهري

يادم هست روزي كه پدرم شهيد شده بود، همين دختر با آن معلوليت ذهني‌اش؟ دور خانة‌ ما مي‌گشت و با گريه مي‌گفت: دايي علي را كشتند! دايي‌ام را شهيد كردند!
قاموس عشق

نگاهي به زندگي و خاطرات معلم شهيده مهري رزاق طلب

شهادت، پاداش نيكان است، ولي داغ فرزند بزرگ، آن هم دختر جوان، كمر آدم را مي‌شكند. بايد مادر باشي تا بداني چه كشيدم؟!.....
طراحی و تولید: ایران سامانه