روز «دزفول» قهرمان؛ روز ملی «مقاومت و پایداری»
به گزارش خبرنگار نوید شاهد، چهارم خرداد، تا همیشه در تقویم ملی کشورمان، با نام دزفول قهرمان و مقاوم، و با خاطره شگفت و شکوهمند پایداری این سرو بلند و همیشه سبز استقامت و ایمان ایرانیان و سمبل غیرت مردمی در هشت سال تجاوز و تهاجم دشمن بیرحم و ضد بشر بعثی به خاک مقدس میهن لاله های سرخ، به نام «روز ملی مقاومت و پایداری» در تقویم کشورمان ثبت شده است. اما چه چیز این نامگذاری را سبب گردید؟ دزفول و مردمش چه کردند که این شهر، پایتخت پایمردی یک سرزمین زیر هزاران بمب و موشک عراقی هدیه از اروپا و آمریکا و شوروی شد؟
مردم شهید پرور دزفول مدت هشت سال دفاع مقدس با وجود اصابت موشک بر شهر، همزمان بخش های تخریب شده را بازسازی می کردند و اراده رژیم بعثی در خالی کردن شهر و درهم کوبیدن آن را به یکی از آرزوهای دست نیافتنی متجاوزان مبدل کردند.در این مدت باوجود موج تبلیغی و تهدیدات گسترده رژیم بعث عراق و بلندگوهای شبانه روزی حامیان آنان، اهالی دزفول هرگز تسلیم نشدند. در آغاز جنگ ایران و عراق دزفول بیش از ۲۰۰ بار موشکباران و ۲۰ هزار بار گلولهباران شد. مردم دزفول با وجود موشکباران شدید همچنان مقاومت میکردند و نماز جمعه دزفول هر هفته با حضور مردم و رزمندگان اقامه میشد. شهرستان دزفول در دوران جنگ هفت هزار کشته، زخمی و مفقودالاثر داشت که از این تعداد، دو هزار و ۶۰۰ نفر شهدای جنگ تحمیلی بودند.
زیستگاهی پنج هزارساله
دِزفول یکی از شهرهای استان خوزستان و مرکز شهرستان دزفول است. این شهر که در ساحل رودخانهٔ دز واقع شده، از لحاظ وسعت و جمعیت، دومین شهر بزرگ استان و بزرگترین شهر در شمال خوزستان محسوب میشود؛ این شهر در سال ۱۳۹۵ خورشیدی با جمعیتی بالغ بر ۲۶۴٬۷۰۹ نفر، ۳۱ امین شهر پرجمعیت ایران و پرجمعیتتر از ۷ مرکز استان بودهاست. دزفول که در دامنههای زاگرس میانی جای دارد، پیشینهٔ تاریخیاش به زمان ساسانیان بازمیگردد و پیش از آن نیز به عنوان بخشی از سرزمینهای امپراتوریهای عیلام و هخامنشیان بهشمار میرفتهاست. فرهنگ مردم دزفول را میتوان آمیزهای از فرهنگهای کهن خوزستان دانست. مناطق اطراف دزفول در حدود ۵ هزار سال، زیستگاه مردم این نواحی بودهاست.
دزفول؛ سپر بلای «خوزستان»، سنگر آزادی «خرمشهر»
دشمن بعثی ۲ لشکر از ۶ لشکری که برای حمله به خاک میهنمان آماده کرده بود، مامور فتح دزفول کرد تا خوزستان را دور بزند و درنهایت این استان را به تصرف خود درآورد و اگر مقاومت مردم دزفول نبود، خوزستان سقوط میکرد، عملیات فتح المبین وجود نداشت و مقدمه آزاد سازی خرمشهر فراهم نمیشد.
سرو سبزی که بلندای شکوه زخم شد...
عاشورای دزفول در طول هشت سال جنگ تحمیلی مهمترین سازه در ایستادگی و پایداری مردم بود. کیست که تاسوعا و عاشورای دزفول را ندیده باشد؟ به راستی که تجلی این همه شور و شعور و معرفت و حرکت در روزهای جنگ به خوبی در دزفول دیده و تفسیر شد. از نوحهها تا روضهها، از کتیبهها و عکسهای شهدا تا پلاکاردها و وصیتنامهها، از تشییع جنازهها تا حضور زینبوار مادران شهدا در گلزار شهدا، از علیاصغرهای دزفول تا شهدای بیسر همچون حضرت اباعبدالله، از رجزخوانیهای سربازان تا پیامهای زنان و مادران دزفولی در تشویق و ترغیب رزمندگان همه و همه صحنههای عاشورا را بارها و بارها تداعی میکرد. در آن سالها هر کس که به دزفول میآمد یا با دزفولیها ملاقات میکرد، از سخنانشان بوی کربلا و عاشورا، بوی شهادت و مقاومت میشنید. دزفول، نماد پایداری و مقاومت ایران است و زنان و مردان مقاومش میتوانند الگو و اسوهای برای همه باشند در طول تاریخ...
«شهر موشکها»؛ نامی که دشمن روی «دزفول» گذاشت!
«بلد الصواریخ» یا «شهر موشکها»؛ عنوانی بود که عراقیها در طول جنگ تحمیلی به شهر مقاوم و شهید پرور دزفول داده بودند این شهر که مظهر مقاومت مردم در مقابل حملات موشکی عراق نام گرفت در سال ۱۳۶۵ از طرف جمهوری اسلامی ایران با نظر سنجی از مردم ایران به عنوان شهر نمونه معرفی گردید و لوح زرین آن توسط دولت در یکی از میادین آن نصب شد .
امام (ره): دزفولی ها دِین خود را به اسلام، ادا کردند...
امامخمینی(ره) در تقدیر از این مردم شرافتمند و مقاوم، فرمودند: «شما دزفولیها امتحان دادید و از این امتحان خوب بیرون آمدید. دزفولیها دین خود را به اسلام ادا کردند.» و مقام معظم رهبری نیز در این خصوص فرمودند: «مردم شهر دزفول یکی از بهترین امتحان های دوران انقلاب و جنگ تحمیلی را در تاریخ به یادگار گذاشتند و قهرمانی ماندگاری را به ثبت رساندند و این اثر شگفتآور نتیجه رسوخ و نفوذ ایمان انقلابی تا اعماق روح و جان این مردم است.اینکه مرحوم قاضی در دزفول ماند و موجب شد که مردم در دزفول بمانند و با این همه موشکی که به دزفول زدند، دزفول تخلیه نشود، راز آن اینجا است ، چون اگر دزفول از سکنه خالی می شد، گرفتن آن آسان بود.»
دزفول، شهری که طپش نبض زندگی شد
مردم دزفول به هشدارهای موشکباران رادیوی بعث عراق که به «الف دزفول» مشهور شد، پوزخند میزدند. بازار و مغازههای دزفول، در زیر بمب و موشک دشمن، تعطیل نبود و جو فرهنگی و مذهبی شهر هم باعث شده بود که خیلی از فرماندهان و رزمندگانی که پادگان و مقر یگانشان در اطراف دزفول بود خانوادههایشان را به دزفول بیاورند، خانهای اجاره کنند و خود هر چند روز یک بار به مرخصی بیایند و به خانواده سرکشی کنند.شهید بزرگوار حسن باقری، حاج همت، رضا دستواره، علیرضا نوری و چند تن از فرماندهان لشکر۲۷ محمد رسولالله(ص)، مهدی باکری و حمید باکری (فرماندهان لشکر عاشورا)، حسین خرازی (فرمانده لشکر امامحسین(ع) اصفهان) و چندین فرمانده تیپ و لشکر دیگر، ازجمله این فرماندهان بودند. خیلی از رزمندگان عزیز کشورمان، خوب با دزفول و مردم خونگرمش، با امامزاده آن یعنی حضرت محمدبنموسیالکاظم(ع) معروف به سبزقبا و محلههای شهر و... با رودخانه دز و آب و شنای در آن، آشنا هستند. در تابستان و هنگام خرماپزان و در گرمای طاقتفرسای خوزستان زیر پل قدیم و جدید دزفول، رزمندگان جوان در رود دز شنا میکردند و خود را به آب خنک رود میسپردند. اغلب مغازهها و حتی منازل شهر پذیرای رزمندگان برای استراحت و تماس با شهر و دیارشان بودند. بستنیفروشیهای دزفول پاتوق رزمندگان بود. آبهویج و بستنی یکی از خوردنیهای مطلوب آنها بود. همچنین رستورانها، قهوهخانهها و حمامها دایر بود و رزمندگان مشتریهای پروپاقرصشان بودند.
یکی از عناصر روحیهدهنده به رزمندگان، رادیو جبهه بود. رادیو جبهه از دزفول برای کل جبهه جنوب پخش میشد. شاید باورش سخت باشد که چند جوان کمتجربه با یک ضبط صوت و میکروفون این رادیو را راهاندازی کرده باشند. آنها با همین بضاعت کم توانستند رادیویی تأسیس کنند که با استقبال کمنظیر رزمندگان و مردم خوزستان مواجه شد.
چند رزمنده و جوان دزفولی مسئولیت نوشتن برنامههای رادیو جبهه را بهعهده داشتند.
«الف- دزفول»: اسم رمز مقاومت یک ملت
دزفول از آزمون ۸هشت سال دفاعمقدس، سربلند بیرون آمد. مردم مومن و مهماننواز دزفول در سالهای نبرد یار و یاور رزمندگان بودند و لحظهای از عهدی که با امام و مقتدایشان بسته بودند پا پس نکشیدند؛ پس بیدلیل نیست که دزفول سمبل مقاومت ما ایرانیان است؛ همانطور که خرمشهر هم سمبل ایثارگری و استقامت ماست. خرمشهر و دزفول، تا ابد، ترجمانی از واژه مشترک غیرت و هر دو نمادهای ایثار و مقاومت هستند و خواهند بود.هر بار که پیچ رادیو را میچرخانی، گوینده رادیو اعلام میکند: «شهرهایی که قرار است بمباران شوند»... طبق معمول «الف؛ دزفول»، و بعد سایر شهرها!... این، حکایت یک بار و 2بار نیست؛ ۱۶۴بار این حکایت تلخ، تکرار میشود و هر بار خانههایی ویران میشوند و مردمانی شهید، مجروح، آواره می شوند. هر بار قلبی از تپش بازمیایستد، صدایی خاموش میشود، گلی پژمرده و نالهای، بر آسمان می رود. اما باز مقاومت ادامه دارد. مردم دزفول، زیر این آوار درد و فاجعه کمر خم نکردند. قد راست کردند به بلندای آسمان... ماندند و با تحمل و ایستادگی خود، حماسه آفریدند و الگوی مقاومت یک سرزمین شدند.
روز مقاومت دزفول؛ روزی برای تاریخ و نسلهای آینده
روز مقاومت دزفول، نهتنها یادآور حماسهآفرینیهای مردم این شهر در طول هشت سال دفاع مقدس است، بلکه به عنوان نمادی از استقامت، ایثار و وحدت ملی در تاریخ ایران ثبت شده است. این روز با برجسته کردن نقش دزفول در جنگ تحمیلی، به تقویت هویت ملی، توجه به توسعه این شهر، و تأکید بر اهمیت توان دفاعی کمک کرده و همچنان الهامبخش و الگوی راهنمای نسلهای آینده در القاء و اشاعه و احیای فرهنگ و روحیه مقاومت و ایثار و حرکت جهادی و تعاون ملی و آموزنده درس پیروزی در صورت مقاومت و تسلیم نشدن در برابر دشمن است. این روز، یادآور رشادتهایی است که جهانیان را شگفتزده کرد و دزفول را به «بلد الصواریخ» (شهر موشکها) در میان اعراب مشهور ساخت. ایستادگی این مردم که زیر بمباران و موشک دشمن نماز جمعه خود را پرشکوه و استوار، هر جمعه برگزار کردند، نمادی از مقاومت کل ملت ایران در برابر دشمن شد.
ای شهر که شور محشرت در یاد است
تاریخ تو گلزار «شهید آباد» است
در برگهی تقویم دلم آوردند
پیروزی تو: چهارم خرداد است
تو ایستادی چون درختی سبز...
بیرون زدند از پیلههای زخم، پروانههای شعلهور ناگاه
ای عطرهای منتشر در شهر آغاز شد صبح سفر ناگاه!
هی داغ پشت داغ میآمد، خرماپزان ماه شهریور
!
در خواب نخلستان چهها کردند کبریتهای شعلهور، ناگاه!
سال هزار و سیصد و موشک... سال هزار و سیصد و ترکش...
باران آتش آمد و بارید: شرجیترین بغض خبر، ناگاه
با چادر گلدار خود بستند، زخم تو را ای سرزمین صبر
اردیبهشتی بر تنت گل کرد، با مادران خون جگر ناگاه
دست تو در خطاطی صبر است، یک دست در تمرین گلدوزی
میجوشد از هر پنجهی دستت، آوازهی چندین هنر ناگاه
تو ایستادی چون درختی سبز در چار فصل آتش و موشک
تا زخمهای قامتت گل کرد، شد شاخههایت پرثمر ناگاه
از رود دز تا سینهی کارون، رازی بزرگ و تازه در جریان
چون مرغ دریایی که واکرده است، در آسمانت بال و پر، ناگاه
از هفتخان غم گذر کردی این قصه، پایانش چه شیرین است
در خاطرات پهلوانانت، روییده دشت نیشکر، ناگاه
پیداست از خرمای سوزانت، یک زاگرس داغ است در جانت
بر جلگه های سبز خوزستان، شد باغ صبرت پرثمر، ناگاه
شاعر: عالیه مهرابی