شهید «پرویز موحدی» در قسمتی از وصیت نامه اش می نویسد: چه زیباست لحظه مرگ سرخ عابد در راه معبود آنگاه که چشم از همه جا بسته و دست نیاز به سوی او نهاده و پا برجا در برابر هر چه غیر او ایستاده جان بر کف فریاد می آورد، ای دژخیمان بگشایید آتش سلاح هایتان را بر روی من که به هر طریق عامل اتصال من به او شمایید و این تنها طریق رستگاری است.

به گزارش نوید شاهد سیستان و بلوچستان،شهید پرویز موحدی یکم مهر1343، در شهرستان ایرانشهر به دنیا آمد. پدرش حسین(فوت1350) دامدار بود و مادرش نازملک نام داشت. دانشجوی دوره کاردانی در رشته تجربی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و یکم بهمن 1364، در اروند رود بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در محله سادات بهشت الزهرا شهر بزمان تابعه زادگاهش واقع است.

شهید دانشجو: چه زیباست لحظه مرگ سرخ عابد در راه معبود

در فرازی از وصیت نامه این شهید آمده است.

بسم الله الرحمن الرحيم

يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادخُلِي فِي عِبَادِي وَادخُلِـي جنتی

ای نفس مطمئن و دل آرام به یاد خدا امروز به حضور پروردگارت باز آی که تو خشنود به نعمتهای ابدی او و او راضی از توست باز آی و در صف بندگان خاص من در آی و در بهشت من داخل شود.

چه زیباست لحظه مرگ سرخ عابد در راه معبود آنگاه که چشم از همه جا بسته و دست نیاز به سوی او نهاده و پا برجا در برابر هر چه غیر او ایستاده جان بر کف فریاد می آورد، ای دژخیمان بگشایید آتش سلاح هایتان را بر روی من که به هر طریق عامل اتصال من به او شمایید و این تنها طریق رستگاری است. دیر زمانی بود که کروبیان نامش را به خط سرخ نور بر لوح زرین شهادت نگاشته بودند، ولی او همچنان زنــده بــود. و درمیان ما خاکیان رنجمان را بر سینه می گذاشت، سرمست عشق خدایی بود و محو تماشای او ولی اکنون آسمان را بگویید گریه کند، زمین را بگویید ناله سر دهد، دریا را بگویید موج برافشاند، جنگلهای محزون را بگویید برگ بریزد، مردم را بگویید شیپور عزا بنوازنــد سردار والفجر ۸ شهید شد.

خدايا توفیق شهادت در راه خودت را به ما عطا فرما، خدایا تو می دانی گناهان زیادی را انجام داده ام و چه نعمت هایی به من عطا فرمودی که لیاقت آن را نداشتم. و من شکر آن نعمت ها را انجام ندادم و از تو طلب مغفرت می کنم و از مردم مسلمان و کسانی که در تشییع جنازه ام شرکت می کنند انتظار دارم همانطور که تا کنون پشتیبانی خود را از امام عزیز این فرزند پیغمبر، داشته اند، حالا هم داشته باشند و یک لحظه امام را تنها نگذارند و ای مردم شهید پرور من به عنوان برادر کوچک شما به شماها توصیه می کنم این دنیا چند صباحی بیش نیست و این جهان فناپذیر است و هر اندازه که عمر داشته باشید بیش از (۱۰۰) سال عمر نخواهید کرد و همگی شما به سوی معبود خواهی شتافت، پس چه بهتر است در این چند روز بی ارزش یک لحظه دست از عبادت خدا و فرمان و پیغمبر خدا برندارید و مادیات هیچ گونه ارزشی ندارد بدنبال جمع کردن آن نباشید و این چند روز زندگی کنار هم برادروار زندگی کنید.

 سخن دیگر با دوستان حزب الهی خودم این است که هیچ موقع تا لحظه شهادت از خط امام خارج نگردید و با عزمی راسخ و پولادین راه شهیدان اسلام را ادامه دهید، کـه پیروزی از آن شماست. آری در هر زمان یک انسان خودساخته و به تمام معنا مسئولیت خطیر الهی را عهده دار می شود زمان پیامبر (ص) و زمان امام علی (ع) زمان امام حسین (ع) و اکنون امام خمینی.

وصیت به پدر عزیز: نور چشمم پدر جان، از شهید شدن من ناراحت نباش. چون که همگی از این دنیا بار سفر را می بندند و می روند، پس چه بهتر است مردانه و شجاعت طلبانه از این دنیا رفت. پدرم ناراحت نباش و صبر و استقامت داشته باش و از تــو می خواهم حقی را که بر گردنم داری ببخشید.

وصيتم به برادران و خواهرانم، امیدوارم که مرا ببخشید و مرا حلال کنند از ناراحتی هایی که برای آنها فراهم کرده ام و آنها را بیش از وظیفه خود به زحمت انداخته ام مرا عفو نمایند و از شما می خواهم بر شهید شدن من گریه و زاری نکنند و راه مرا حسین وار، و زینب وار ادامه دهند. در پایان از ملت شهید پرور می خواهم که هیچ وقت امام و رزمندگان اسلام را تنها نگذارند.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده