رستگاران واقعی جهادگرانی هستند که با نفس خود مبارزه میکنند
به گزارش نوید شاهد سمنان: شهید نوروزعلی امیرفخریان دوم اسفند ۱۳۳۵ در روستای دروار از توابع شهرستان دامغان به دنیا آمد. پدرش عباسعلی و مادرش صحبهخانم نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته دبیرفنی ساخت و اتومکانیک درس خواند و دیپلم گرفت. معلم بود. سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم اسفند ۱۳۶۳ با سمت فرمانده دسته در شرق رود دجله عراق بر اثر اصابت ترکش به سر و کتف، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد.
فرازهایی از وصیتنامه شهید:
امام ما را به سعادت رساند
و آن گاه که در تاریکی فرو رفته و حیران و سرگردان و بیهدف، بدون آن که کمی بیندیشیم برای چه آفریده شدهایم، تمام سفیدیها در نظرم سیاه شده بود و در حال کورشدن بودم، ناگهان خورشیدی نورانی از ذریه پیامبر، نورافشانی کرد و از این نور، چشم من روشنایی تازه یافت و این نور امام عزیز بود. آیا اگر امام نبود به چنین سعادتی میرسیدیم؟
بدون چشم میتوان زیست، ولی بدون قلب هرگز
و اما ای کسانی که این وصیت را میخوانید! باید به شما بگویم که امام قلب من است و پدر و مادرم چشم من هستند. بدون چشم میتوان زیست، ولی بدون قلب هرگز. ای عزیزان! تا دیر نشده از این الگوی نور و صراط مستقیم استفاده کرده و گوش به فرمان او باشید.
رستگاران واقعی جهادگرانی هستند که با نفس خود مبارزه میکنند
اما مسئله اصلی مربوط به خودمان، جهاد با نفس است و تنها رستگاران واقعی جهادگرانی هستند که با نفس خود مبارزه میکنند. و اما ای عزیزان! شما خودتان قضاوت کنید و از آن موقع که آفریده شدید چه لذتی از زندگانی بردهاید که آن لذت در وجود شما از بین نرفته باشد؟ میگویم آیا میدانید کدام لذات روز به روز بیشتر و برای همیشه باقی میماند؟!
عبادت خداست که تمام لذات دنیا در مقابل آن به اندازه یک سر سوزن نمیارزد
آری، آن لذت عبادت خداست که تمام لذات دنیا در مقابل آن به اندازه یک سر سوزن نمیارزد و اما لذت به خدا آنقدر ادامه پیدا میکند تا به منبع اصلی آن برسد. جایی که آنجا همیشه جاویدان خواهد ماند. عزیزان! بیایید و فکر کنید تا به حال ما چه کردهایم و از آن موقع که انقلاب شده است برای پیشبرد انقلاب تا به حال، شده که در مواقع حساس از سود خویش گذشته باشیم و به خاطر انقلاب کنار رفته باشیم؟
انسان موقع عمل شناخته میشود
تا به حال چقدر در پای منبر نشستیم و به محض شنیدن اسم امام حسین (ع) اشکها از چشممان سرازیر شد و صدای نالههایمان در و دیوار مسجد را به لرزه درآورده، اما موقع عمل هر یکی به گوشهای خزیده و سر خود را در گریبان فرو بردهایم؟
انتهای متن/