از سوی «نشر شاهد»
نوید شاهد- کتاب «دلی که جا ماند» مروری بر خاطرات سرهنگ بازنشسته سپاه «نادر نصیری» با مصاحبه و تدوین «مهری صادقی» به همت «نشر شاهد» منتشر شد.

درباره دلی که جا ماند

به گزارش خبرنگار نوید شاهد، این کتاب در 14  فصل به روایت ابعاد مختلف زندگی سرهنگ بازنشسته سپاه نادر نصیری می پردازد و 388 صفحه دارد.

فصل های این کتاب به دوران کودکی، مشقت های ثبت نام برای اعزام به جبهه، عملیات بیت المقدس، عملیات والفجر، عملیات خیبر، گردان مهندسی، پاسدار وظیفه، عملیات نصر یک، گردان ادوات، گردان جند الله، نقل مکان خانواده به بانه، ماموریت ها بعد از اتمام جنگ تحمیلی، مدافع حرم و عکس ها و یادها تقسیم شده است.

بخش های مختلف هر فصل به این ترتیب آغاز می شود: «فصل اول»؛ دوران کودکی، بخش های عطر انقلاب در روستا، غافلگیری و درایت شیخ باقر. «فصل دوم»؛  مشقت های ثبت نام برای اعزام به جبهه، بخش های شایعه فرار صدام، صف های طویل، پل کرخه، هدف مشترک و غفلت. «فصل سوم»؛ عملیات بیت المقدس، بخش های بیت المال، چرت ممنوع، شکست در عملیات بیت المقدس یک و دو، تزریق انرژی مثبت، زمین گیری تانک های عراقی، برگشت به خاکریز، اسارت ابوالفضل، انتقام شخصی، محمد کمپوتی، نا رفیق ها و شناسنامه جعلی.

«فصل چهارم»؛ عملیات والفجر، شامل بخش های شهید مسعود حسنی، شب رحمت، چشم انتظارم نگذارید، گردان حضرت رسول، امداد گران، عاقبت سجده طولانی، بمباران سنندج، نیروی داوطلب، جاده دوراهی، امدادگران ضدزرهی، مامور انتقال مجروحان، یک نشانی، وصیت محرمعلی محمدی، جنازه عراقی در سنگر، غرق خون، نگهبانی اجباری، شهید رحیم جوادی، دعای توسل، بی معرفت ها، فرمانده بی ریا، پوتین فرمانده و مراسم نامزدی می شود. «فصل پنجم»؛ عملیات خیبر، در برگیرنده بخش های پادگان مالک اشتر، گردان ولی عصر (عج)، نوبت طهماسبی، زاغه مهمات عراقی، شوخی های بهاری، ترکش سرگردان، خمپاره ها پشتت را سرخ نکرده؟، خاکریز در آتش، سقوط هواپیما، سرریز سد به خط و شهادت صفر آق کندی، حمل مهمات، دسته گل طهماسبی، نجات طهماسبی، پشه های معروف جزیره مجنون و مرخصی و تسویه پایان دوره است

در «فصل ششم»؛ گردان مهندسی، مرغ ما یک پا دارد، مسئول طالبی، با رفیقم کار دارم، معمار قلابی اعزام پر دردسر، ربوده شدن لودر، شاهد دارم، پناهنده و خبرناگوار را می خوانید. در «فصل هفتم»؛ پاسدار وظیفه، بخش های پایگاه کانی نو، صدای دلنشین، به شما نیاز نداریم، پایگاه نژو، نگهبان خواب آلود، عملیات روانی، خشم شب، آتش سوزی در پایگاه نژو، سرباز سرکش، درخواست برای انتقال به گردان جندالله، گردان شهید شهید محوری، انتقال به گردان جند الله، روستا ورچک و بوی کباب آمده است.

در «فصل هشتم»؛ عملیات نصر یک، این کتاب شامل بخش های  گردان خط شکن، اسیر عراقی، امانتی، یک سیلی را دو بار به کسی نمی زنند، دعا برای فرمانده، جروحیت شدید، نگهبان راه آهن، رفتار خصمانه، دسته گل به آب دادن، جراحی چشم و پاسدار افتخاری است. در «فصل نهم»؛ گردان ادوات، هم بخش های بازمانده از قافله، ماجرای بسیجی و پیرمردها، کانال، بازی با مرگ، حمام با موش و کابوس واقعی را می خوانید.

«فصل دهم»کتاب نیز  گردان جندالله بخش های پذیرش قطعنامه 598، روستای چومان، خبر شهادت شهید نصرالهی، عقب نشینی از سوره کوه، ماموریت انتقال شهید نصر الهی، خط آسمان بین، منطقه ننور عراق، خط بیراهه، قصه بابا، عقب نشینی عراقیها، پوتین عراقی، شهید نصرالهی روشن زاد، روحانیون گردان، سیم خاردار آتش بس، هم قدم با دشمن، خط سر سول زله پیر مرد تنها و سربازان سازمان ملل در بر می گیرد. «فصل یازدهم»؛ نقل مکان خانواده به بانه، بخش های تدارکات منزل ما در بانه، زندگی دوباره سجاد، «فصل دوازدهم»؛ ماموریت ها بعد از اتمام جنگ تحمیلی، بخش های ارتفاعات کارگر، عقب نشینی تیپ تبریز، تجهیزات ناکافی، عروج شهید اکبر رضایی، درگیری در پایگاه گلسیر، شب پر حادثه، گندمزار بندژاژ، شهید روح الله اناری، پایگاه سیاحومه، هم دست ضد انقلاب ها و مقر پژاک و در فصل سیزدهم مدافع حرم، بخش های درخواست اعزام به سوریه و دلی که جا ماند خواندنی شده اند.

برای آشنایی بیشتر با قلم نویسنده بخشی از این کتاب را می خوانید: «بی سیم چی را صدا زدم و گفتم: بگو نیرو بفرستن. گفت: بی سیم قطع شده. تنها راه ما، جنگیدن و دفاع بود. پشت ما نیروهای عراقی قرار داشتند. تا صبح با یک دسته که چند نفرشان مجروح و یکی هم شهید شده بود، در آن قسمت یال مقاومت کردیم. با روشن شدن هوا متوجه شدم عراقی ها می خواهند یال را دور بزنند و ما را محاصره کنند. تقریبا" پشت سر عراقی ها در منطقه کله گون قرار داشتیم. آنها از سمت شرق قصد نفوذ به خط ما را داشتند. با خودم فکر کردم و گفتم: اگه دست روی دست بذاریم، اسیر می شیم. تیر بار دستی را برداشتم و از پشت، منطقه عراقی ها را زیر آتش گرفتم. نیروهای دیگر هم با آر پی جی و نارنجک از رو به رو منطقه را برای عراقی ها جهنم کردند. با فشار ما، تعدادی از نیروهای عراقی زخمی، چند نفر کشته و سپس مجبور به عقب نشینی شدند. یکی از نیروها را به عقب فرستادم و گفتم: یرو به آقای دشتی بگو ما یه شهید و دو مجروح داریم. عراقی ها با فشار می خوان ما رو دور بزنن. آن بسیجی رفت و چند ساعت بعد با یک قاطر برگشت. یک شهید و یک مجروح را بر روی قاط گذاشتیم و یکی از مجروح ها را که زخمش سطحی بود، با دو بسیجی به عقب فرستادم.

«دلی که جا ماند» با شمارگان 1100 نسخه و به بهای 40 هزار تومان توسط «نشر شاهد» به تازگی روانه بازار نشر شده است. 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده