دوباره جریان کربلا تکرار میشود
به گزارش نوید شاهد سمنان؛ شهید محمدرضا منصوريان يكم آذر ۱۳۴۰ در روستای حاجیآباد از توابع شهرستان دامغان به دنيا آمد. پدرش عزتالله و
مادرش فاطمه نام داشت. تا چهارم متوسطه درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور
يافت. بيست و نهم آبان ۱۳۶۲ در پنجوين عراق بر اثر اصابت تركش به دست، شهيد شد.
مزار وی در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
فرازهایی از وصیتنامه شهید:
ای کاش من یک پاسدار بودم
هان ای زندگان!
آگاه باشید که قافله مرگ همچنان در حرکت است و شما نیز به زودی بدان ملحق میشوید. بیدار باشید تا بتوانید جسورانه مرگ را انتخاب کنید قبل از آنکه بمیرید. همانطور که شما بهتر از من میدانید، امروز روز امتحان است. امروز ندای حسین است. این ندا امروز از زبان امام امت، خمینی بتشکن برخاسته که میگوید: «ای کاش من یک پاسدار بودم»
باید اسلام را یاری کرد؛ زیرا، امروز تمامی کفر جهانی علیه اسلام برخاستهاند.
ای امام! صلح این کافران را نپذير! ما رزمندگان تا آخرین قطره خونمان دفاع میکنیم و تا دشمنان را از خاک کشور اسلامیمان بیرون نکنیم از پای نخواهیم نشست.
از شما میخواهم که این حسین زمان، خمینی بتشکن را تنها نگذارید و دستورهای او را که همان دستور امام زمان (عج) است، مو به مو اجرا کنید!
به منظور احیای دین و تداوم انقلاب و امنیت میهنم، پای در پوتین میکنم
شهادت مرگ پرافتخاری است که بارها به آن نزدیک شدم ولی نصیبم نشد. شاید لایق شهید شدن نیستم، زیرا شهید مقامی والا دارد و من فردی گنهکار و خوارم. اینک با یاری خدا به جبهه میروم، به منظور احیای دین و تداوم انقلاب و امنیت میهنم، پای در پوتین میکنم و از خدا میخواهم که شهادت را نصیب این حقیر کند.
پدر جان! من راهم را شناختم و دنبالش رفتم و خوشحالم. احساس میکنم دوباره جریان کربلا تکرار میشود. آیا میشود جواب فرزند پیامبر (ص) را نداد؟ در جواب حسین زمان میگویم: «لبیک لبیک»
مادر عزیزم که حق زیادی بر گردنم داری! از تو میخواهم که فرزندت را ببخشی!
اگر شهادت نصیبم شد ناراحت نشوید، بلکه بگویید خدایا امانتت را صحیح و سالم تحویلت دادیم.
اگر این حقیر که یک جان دارد، صد جان هم داشت، در راه خدا و راه اسلام فدا میکردم زیرا این خونهاست که اسلام را پیروز میکند.
منبع: کتاب فرهنگنامه شهدای استان سمنان-شهرستان دامغان/ نشر فاتحان-قائمی