بر روی حجله ام بنویسید: فرزندمان داماد شد
نوید شاهد سمنان:محمدباقر پورغلامحسین علی آبادی یکم خرداد 1346، در شهرستان دامغان به دنیا آمد. پدرش نصرتالله و مادرش سکینه نام داشت. دانش آموز سوم راهنمایی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم اسفند 1363، در شرق رود دجله عراق به شهادت رسید. پیکر وی مدتها در منطقه بر جا ماند و بیست و یکم اردیبهشت 1379، پس از تفحص در گلزار شهدای فردوسرضای زادگاهش به خاک سپرده شد.
بسم الله الرحمن الرحيم
ان الله اشتري من المومنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعدا عليه حقا
بدرستيكه خداوند خريدار جان و مال مومنين است در عوض آن بهشت ميدهد، كسانيكه جهاد ميكنند در راه خدا، پس ميكشند و كشته ميشوند و وعده داده شده بر آنها حق.
به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان و ياري دهنده رزمندگان اسلام و به نام خدايي كه هستي بخش دلهاست و آرامبخش قلبها است و به نام خالقي كه خلق ما را و براي ما آسمانها و زمينهاي بي انتها كه هر چه قدم بر ميداريم از نعمتهاي بي پايان خداوند است و هر آنچه در زمين و آسمانها به چشم ميخورد.
هنگامي که به آسمان نگاه ميافكنيم ميپرسيم كه اين طبيعت را كي براي ما آفريده است، ميگوييم خداوند متعال كه باز سوال ميشود كيست كه اين ستارگان زيبا كه هر شب چشمك ميزنند را آفريد، باز در جواب ميشنويم كه اين خداي بزرگ كه بر ما منت نهاد اين همه نعمتهاي فراوان را بر ما بندگانش آفريده است تا خوب از اين نعمتها استفاده كنيم و در عوضش شكرگزاري كنيم و ما بخاطر اين همه الطاف الهي خدا را شكر خواهيم كرد و از خداوند ميخواهيم كه هيچ وقت نعمتهايش را از ما نگيرد.
و با سلام به پيشگاه عظيم الشان و منجي عالم بشريت و يگانه رهبر تابناك ولايت آقا امام زمان (عج) و به نام اويي كه ما را به راه راست هدايت كرد و ما را از منجلاب فساد و آلودگي هاي دوران طاغوت نجات داد اويي كه هر وقت سخن ميگويد پشت ابر قدرتها به لرزه ميافتد و اويي كه پشتيبان مظلومان و دشمن او قدرتهاي شرق و غرب است: روح الله الموسوي الخميني
و با سلام بر شهيدان راه حق و حقيقت كه براي آزادسازي كربلاي حسين به معشوق خود رسيدند و با رسيدن به معشوق خويش درخت اسلام را آبياري كردند و با درود و سلام بر خانوادههاي شهيدان و اسيران و با سلام خدمت خانواده عزيزم. انشاء الله كه بخاطر رفتن به جبهه از دست من ناراحت نباشيد مرا حلال كنيد مبادا بخاطر اين كه فرزندتان به جبهه رفته است بخواهيد به مردم بفهمانيد كه فرزند من در جبهه است نه انشاء الله كه بخاطر اين نرفته باشم تا نامم در بين مردم پخش شود كه پسر فلاني جبهه رفته است.
به خاطر آن كس به جبهه رفتهام كه خلق كرد مرا و سالم تحويل شما داد، من امانتي بر دست شما بودم و اين وظيفه شما بود كه مرا خوب تربيت كنيد و به صاحب اصليش تحويل دهيد و من خدا را شكر ميكنم كه پدر و مادري مهربان و با ايماني را به من ارزاني داشت تا مرا به اين راه آشنا ساختند.
مادر عزيزم اگر من شهيد شدم مبادا برايم گريه كني، دعا كن خداوند اين قربانيت را از تو قبول كند مگر همانطوريكه امام حسين هنگامي ميخواست علي اصغرش را سير آب كند ناگاه ديد قنداقه علي اصغرش خونين شده است و مقداري از خون علي اصغر را بر آسمان پاشيد و گفت: خدايا اين قرباني را از خاندان اهل بيت قبول فرما؛ و ما هم از خداوند ميخواهيم كه اين شهيدانمان را از امت اسلامي ايران قبول فرمايد انشاءالله.
پدر ومادر عزيزم از شما ميخواهم كه مرا حلال كنيد و ببخشيد بخصوص تو اي مادر كه براي من زحمت كشيدي و بزرگ كردي و آن شبهاي سرد زمستاني در نيمههاي شب از خواب بيدار ميشدي و براي من زحمت ميكشيدي تا به اين سن رسيدم و مرا به اين راه دعوت كردي كه راه انبياء است. من بخاطر اين زحمتها در پيشگاه زينب (عليه السلام) شفاعت خواهي شما خانواده عزيزم را خواهم كرد.
اولين وصيت كه بر شما دارم، از شما ميخواهم كه هنگام شهادتم بر مزارم گريه مكنيد و اگر خواستيد گريه كنيد ذكر مصيبتي از مصائب حسين (عليه السلام) و اسير شدن فرزندانش بخوانيد و گريه زمزمه كنيد كه اين گريه در واقع براي حسين (عليه السلام) باشد نه براي من چرا كه هيچ ذكر مصيبتي بهتر از ذكر آقا امام حسين (عليه السلام) نيست.
دومين وصيت كه بر شما دارم اين كه بايد خوب عمل كنيد و اگر عمل كردهايد معلوم ميشود كه شما شعار ده نيستيد، بلكه عمل كننده هستيد و آن اين است كه صبر و استقامت در راس تمامي كارهايتان باشد هميشه پيروز هستيد. انسان با صبر و استقامت به پيروزي دست مييابد و شما با صبر و استقامتتان ميتوانيد مشت محكمي به دهان ابرقدرتها و ضد انقلابيون داخلي بزنيد و اين وصيت تنها بر خانوادهام نيست، بلكه بر تمامي ملت شهيدپرور ايران است همانطوري كه در انقلاب با آن همه مشكلات استقامت و صبر كرديد تا به پيروزي رسيديد.
و پيام به تمامي مردم شهر عزيزم: اول اينكه هر كسيكه مرا ميشناسد حلالم كند.دوم: فرزندانتان را به جبهه بفرستيد تا از دانشگاه الهي بهرهمند شوند. واي بر كسانيكه فرزندانشان را از رفتن به جبهه منع ميكنند نميخواهم بر مزارم بيايند شما با فرستادن فرزندانتان به دشمنان اسلام ميفهمانيد كه اگر فرزندانمان زير گلولههاي توپ و يا خمپاره شما پاره پاره شوند در عوض صدها فرزند ديگر براي ادامه راه اين شهيدانشان به جبهه ميروند.اگر من لياقت ديدن قبر شش گوشه امام حسين (عليه السلام) را نداشتم، اما لياقت پيدا كردم كه با خود حسين (عليه السلام) ديدن كنم.
و يك پيام ديگر: آنهايي كه در پشت جبهه هستيد هميشه و همه جا متعهد به اسلام و جمهوري اسلامي ودولت عزيزمان و مجلس كه چشم و چراغ جمهوري اسلاميست و رئيس جمهور عزيزمان باشيد تا دشمنان اسلام نتوانند ضربهاي به اين آب و خاك اسلامي بزنند شما با وحدتتان به ابرقدرتهاي شرق و غرب ميفهمانيد كه ديگر جاي آنها در اين آب و خاك اسلامي نيست و بايد گورشان را گم كنند و اگر خواستند بيايند اول بايد از صدام سوال كنند كه ايران جاي خوبي است يا نه و بعد بيايند!
سومين وصيتي كه دارم اين است كه شعار مرگ بر آمريكا و شوروي و بر فرانسه يادتان نرود كه اين شعارها تحرك بخش ملت است در مقابل خط هاي انحرافي موضعگيري كنيد و به شما عزيزان ميگويم كه از وحدانيت خداوند و نبوت و انبياء، امامت و اولياء و اسلام و قرآن كه مجري واقعي قانون و امام خميني دست برنداريد و به نداي هل من ناصر حسيني پاسخ گويد: لبيك و به ياري حسين زمان بشتابيد و به درجه رفيع شهادت نائل آئيد.
و اين توصيه را به فرد فرد جامعه اسلامي مينمايم حتي به كودكان شش ماهه و شير خوارانتان كه ياران علي اصغر (عليه السلام) باشند و اگر عمل نكردند و شعار بدهند نميخواهم بر مزارم بيايند و در تشييع جنازهام شركت كنند، از آنها فقط يك چيز ميخواهم و آن : عمل؛ كه اگر شهيد شدم اسلحه مرا بردارند و سنگرم را خالي نگذارند. اگر اين عمل را انجام داديد از شما راضي و خشنود خواهم بود از برادران بسيج محله ميخواهم كه مرا حلال كنند.
چهارمین وصيت من آن است كه به تمامي مادراني كه جگر گوشههايشان را از دست دادهاند توصيه ميكنم كه هيچ ناراحتي به خود راه ندهيد شما در ميان اجتماع صاحب كمال و افتخاريد و در ميان مردم سربلند زندگي كنيد زيرا شما توانستيد امانتي را كه خداوند به شما اعطا فرموده است صحيح و سالم و امانتي پاك تحويل صاحب اصليش دهيد.
و آخرين وصيت آن است كه مرا در گلزار شهيدان شهرمان دفن كنيد و حجله مرا اول كوچه خودمان بگذاريد و برويش بنويسيد كه فرزند ما داماد شد و به معشوق خودش كه عشق ميورزيد رسيد. انشاءالله مباركش باد. و شهادت همچون عسل براي من شيرين ميباشد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته محمدباقرپور غلامحسين
تاريخ نوشتن وصيت نامه : 63/8/6 (آبانماه) در خاك پاك كردستان
منبع:کتاب وصیت نامه کامل شهدای استان سمنان / نشر شاهد / بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان