زندگی نامه شهید حسن اخلاقی
نوید شاهد سمنان:شهید گلگون کفن حسن اخلاقی در سال1343 در یکی از محلات قدیمی شهر سمنان در خانواده ای مذهبی پا به عرصه هستی نمود. و در دامان پر مهر مادر و زانوان پر تلاش پدر پرورش یافت و عمری کوتاه و پر ثمر را پشت سر گذاشت . در سن 6 سالگی به مدرسه رفت پس از اتمام کلاس هشتم از تحصیل منصرف شد . در دوران نوجوانی با کمک و راهنمایی پدرش در مجالس اسلامی شرکت می کرد و در پرتو همین مجالسی بود که عشق شهادت در طریق خونبار اباعبدالله حسین رفته رفته در وجودش جایگزین گشت. از بدو انقلاب شکوهمند اسلامی به صفوف منسجم مردم پیوست و همگام با آنان در تظاهرات شرکت جست و در انجام وظایف خود در جهت به ثمر رساندن انقلاب لحظه ای از پا ننشست و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز به پاسداری های شبانه و خدمات صادقانه خود به جامعه اسلامی ادامه داد چرا که خدمت به اسلام و قرآن را مافوق هر چیزی می دانست و به دنبال همین عقیده بود که جهت خدمت بیشتر وارد بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد.
از همان اوایل به سبب اخلاق و برخورد گیرا اطرافیان را مجذوب خود ساخته بود و صداقت و درستی در کارها یکی از خصلتهای برجسته او بود . فردی رئوف و مهربان و کم سخن بود و بیش از حد به پدر ومادرش علاقه و احترام می گذاشت.
او عاشق امام و انقلاب بود و هدفش خدمت به اسلام و مستضعفین ایران بود. چون شاید شهدای بزرگوار الگویی بودند بر همه راهیان طریق عشق و شهادت از دیگر ویژگیهای او حسن تعاون و همکاری با دیگران بود . فردی خونسرد ، متین و آرام بود و ناراحتی های خود را به کسی نمی گفت. از ویژگیهای عبادی او شرکت در نماز جماعت و جمعه بود و این را برای خودش یک تکلیف اسلامی می دانست. و حتی به گفته برادران رزمنده در جبهه نماز مستحبی هم به جا می آورد .
باشروع جنگ تحمیلی تصمیم رویارویی با کفار بعثی گرفت و با وجود کمی سن پس از طی دوره های آموزش با عشق و علاقه وصف ناپذیر به جبهه حق علیه باطل اعزام شد. در وهله اول و عملیات غرورآفرین محرم بود که از ناحیه ران مجروح شد و تا صبح در جنگ های عملیاتی محرم به زمین افتاده بود وقتی که نیروهای خودی رسیدند با وجود خونریزی زیاد و بی رمق بودن او به او گفتن آیا می توانی راه بروی یا تو را کمک کنیم ولی ایشان تمام ناراحتی پا را بر خود پذیرا شد و چندین کیلومتر لنگ لنگان راه پیمود. مدتی در تهران جهت مداوا در بیمارستان سرخ حصار بستری شد و بعد از آن ایشان را به بیمارستان هلال احمر سمنان منتقل کردند بعد از اینکه بهبودی کامل حاصل شد وارد سپاه سمنان شد و لباس سبز پاسداری را پوشید و به جرگه آمادگان لقاالله پیوست و عاشقانه فعالیت می کرد.
در هنگام کار اگر احیاناً ناراحتی پای او را زجر می داد سعی می کرد که به کسی نگوید تا باعث ناراحتی دیگران شود در هنگام استراحت کمتر روزی به منزل می رفت. به راستی که سپاه منزل او بود و در جهت تحقق بخشیدن به اهداف اولیه سپاه، عاشقانه کار می کرد.
آری حسن عزیز زود به سپاه آمد اما افسوس که زود رفت و دفتر پر بار خدمات این وجود پر ثمر زود بسته شد .حسن چون عاشق شهادت بود و شهادت را برای خودش یک زندگی می دانست داوطلبانه و با اصرار زیاد مجدداً وارد جبهه های نبرد خون و شهادت شد تا در دانشگاه حسین بن علی (ع) درس شهادت را بیاموزد و در همین ماموریت بود که در تاریخ 62/12/16 در جزیره مجنون جزیره ای که به گفته امام جزیره پیروزی است و دری است برای فتح خیبر در یک پاتک 13 ساعته به دیدار معشوق خود شتافت.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد
منبع:بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان