گريه مكن چو آمدى بر سر خاك زار من/شاد شوم كه بنگرم خنده زنى كنار من
نوید شاهد سمنان: محمدابراهيم وفايينژاد ششم شهريور 1343، در شهرستان دامغان ديده به جهان گشود. پدرش محمد و مادرش ليلا نام داشت. دانشجوي دوره کاردانی در رشته تربيت معلم بود. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. پنجم بهمن 1365، در شلمچه بر اثر اصابت تركش به سر، شهيد شد. مزار وي در گلزار شهداي روستای دشتبو از توابع زادگاهش واقع است.
بسم الله الرحمن الرحيم
من المومنين رجال صدقوا ما عاهدوا والله عليه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا . [1]
برخى از آن مومنان بزرگ مردانى هستند كه به عهد و پيمانى كه با خدا بستند كاملا وفا كردند پس برخى بر آن عهد ايستادگى كردند (تا به راه خدا شهيد شدند ) و برخى به انتظار (فيض شهادت ) مقاومت كرده و هيچ عهد خود را تغيير ندادند .
با درود و سلام به ولى عصر امام زمان (ع) يگانه منجى عالم بشريت و نايب بر حق او امام خمينى اين چراغ هدايت امت اسلام و با درود و سلام بر شهيدان اين شمع هاى محفل بشريت و شاهدان هميشه جاويد تاريخ ،
شهادت سرآغاز يك زندگيست نترسم زمرگى كه خود زندگيست.وصيتنامه خود را با استمداد از خداوند منان شروع مى كنم .
اگر چه نگاه به لحظه لحظه عمر آكنده از معصيتم حال وصيتى برايم باقى نمى گذارد ، در آغاز از خدا مى خواهم كه اگر به ديد ، توجه و كرامت خود ، شهادت را نصيبم كرد در هنگام وصال مرا از تمامى وابستگي ها رهانيده و مرتبه يقين را به من عطا فرمايد .
وصيتى به خانواده ام : مادر عزيزم من بخوبى مى دانم كه غم از دست دادن فرزندى كه سالها با خون دل و آه و سوز بزرگش كرده اى برايت سنگين و دشوار است ولى مادرم اين را بدان كه من امانتى بيش نزد تو نبوده ام و تو آن هنگام توانسته اى این امانتت را در كمال راستى و درستى تقديم صاحب امانت كنى كه با توكل به پروردگار و با عبرت از حضرت زينب (س) كه تحمل 72 شهيد را نمود اين غم را با صبر و شكيبايى تحمل كنى .
مادر عزيزم اميدوارم كه مرا حلال نمايى و از اينكه امانتت را در كمال رضايت تقديم حق كرده اى شاد باشى .
و اما پدرم تو هم بدان كه جز ذات مقدس كبريايى كسى در اين جهان باقى نمى ماند بنابراين در غم از دست دادن فرزند خود ، حسين (ع) را سرمشق خود قرار داده و بسوى خداى حسين (ع) رفته بى تابى مكن و ياد خدا را همواره در درون خود زمزمه كن كه همانا الا بذكر الله تطمئن القلوب مى باشد .
خواهرانم مبادا بخاطر شهادت من در ايمانتان به خدا و امام امت خللى رخ دهد راضى باشيد به رضاى خدا و بدانيد خداوند به صرف اينكه گفتيد ايمان آورده ايم رهایتان نساخته و به گفته خود كه همانا (احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا و هم لا يفتنون ) آيا مردم چنين پنداشتند كه بصرف اينكه گفتند ما ايمان بخدا آورده ايم رهاشان كنند و بر اين دعوى هيچ امتحانشان نكنند ) عمل مى كند . بنابراين اين گونه به حساب آوريد كه شهادت من امتحانى براى شما بود ، پس مبادا با بى تابى و گريه هم در ايمانتان خللى وارد آوريد و هم منافقين كوردل را شاد سازيد.
و اما برادرانم من وصيت مهمى ندارم كه به شما بكنم زيرا به يارى خدا و با عبرت گرفتن از راه و رفتار شما قدم در اين راه نهادم . منتها اميدوارم در انتظار خويش كه همه چون منتظران، و منهم من ينتظروا ما بدلوا تبديلا مى باشد استوار بوده و همچنان بر عهد خود پايدار بمانيد و به يقين بدانيد كه ان الله مع الصابرين . در ضمن از شما برادران عزيزم مى خواهم كه مرا حلال نموده و براى بخشش گناهانم دعا نماييد .
وصيتى به امت حزب الله :
اى مادران حزب الله مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگيرى كنيد كه فردا در محضر خدا نمى توانيد جواب بدهيد . همه مادران همچون مادر وهب باشيد كه حتى گفت سرى را كه در راه خدا داده ام پس نمى گيرم و اى جوانان مبادا در رختخواب ذلت بميريد كه حسين (ع) در صحراى كربلا و در حال قتال با كفار شهيد شد و مبادا در غفلت بميريد كه على اكبر حسين (ع) و هزاران هزار على اكبرهاى ديگر همچون حسين فهميده در راه حسين (ع) و با هدف شهيد شدند.
و اى خواهران و برادران در امام و درجه معنوى والاى او بيشتر دقيق شويد و سعى كنيد عظمت او را بيابيد و خود را تسليم او سازيد و شكر نعمت رهبرى كه همانا اطاعت از امام و دستورات اوست را بجاى آوريد .
در پايان سلام مرا به رهبر عظيم الشان برسانيد و بگوييد كه تا آخرين قطره خونم سنگرم را ترك نخواهم كرد كتاب هاى درسى و غير درسى ام را به هر نحوى شده در راه خير صرف كنيد و جنازه ام را هر کجا صلاح دانستيد دفن كنيد البته در اين مورد نظر مادرم بيشتر مدنظر قرار گيرد .
گريه مكن چو آمدى بر سر خاك زار من شاد شوم كه بنگرم خنده زنى كنار من
زآنكه تو راست قامتى مادر داغ دار من قامت سرو گونه ات خم نشود ز داغ من
پيش بيا برم نشين غصه مخور مشو غمين شادى روح من ببين اشك مكن نثار من
رفت چو جسم خاكيم در دل تازه خاك و گل غم مخور كه مرغ دل رفته به باغ جان من
بين كجاست منزلم اى خواهر غم گسال من تا كه سپيده دم زند خنده زند ديار من
گرچه برفتم از نظر ياد مكن مرا پدر همچو تو اى برادرم اسلحه و سلاح من
ناله مكن فغان مكن باغ مرا خزان مكن تازه شكوفه كرده چون دامن شيرزار من
به اميد آزادى قدس عزيز و عالم گير شدن اسلام آزادى بخش
خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار از عمر ما بكاه و بر عمر رهبر افزا .
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
63/12/18 - وفايى نژاد
*************
[1] آیه 23 سوره احزاب