از بصیرت عاشورایی تا شهادت در وصیت نامه شهید علی اکبر اکبری
علياكبر اكبري
بسمالله الرحمن الرحيم
«الذين آمنوا يقاتلون في سبيلالله و الذين كفروا يقاتلون في سبيل الطاغوت فقاتلوا اولياء الشيطان انّ كيد الشيطان كان ضعيفاً»[1] «آنها كه مؤمناند در راه خدا ميجنگند و آنها كه كافرند در راه طاغوت، پس بكشيد دوستان شيطان را كه حيلة شيطان ضعيف است».
درود و سلام و رحمت خدا بر تمامي شهداي تاريخ اسلام از هابيل[2] تا شهداي اُحُد[3] و صفّين[4] و از شهداي همراه پيامبر تا شهداي دشت خونين و گرم كربلا و از شهداي عاشوراي حسيني تا شهداي به خون خفتة انقلاب كبير اسلاميمان. با درود و سلام خدا بر تمامي رزمندگان قهرمان كه سنگرهاي ايثار و مقاومت (با حماسهآفرينيهايي كه حماسة كربلا را در دلها زنده ميكند و عاشورا را در خاطرهها به ياد ميآورد) به نبرد با لشكريان كفر و ياران مستكبران برخاستهاند و مصمم هستند تا زوال و نابودي همة مستكبران و برقراري حاكميت الله بر جهان به نبرد بيامان خويش ادامه و در اين راه از هيچچيز نميهراسند و چنانند كه قرآن ميفرمايد: «آنها بنيان استوار و محكمي هستند».[5] حال كه به جبهه ميروم و پاي در چكمه و سينة دشمن را نشانه ميروم، نه بهخاطر كينه و خصم بلكه بهخاطر احياي دينم و صدور انقلابم است و از خداي بزرگ ميخواهم كه مرا ياري كند تا در راه او گام به گام و ذره ذره وجودم بهخاطر او باشد. خدايا، ميدانم كه گمراهي چه بلاي سختي است، خودت مرا به راه راست هدايت كن. خدايا، كاري كن كه در اين راه پاك و اين پيكار مقدس جز رضاي تو را نبينم. خدايا، آيا لياقت اين را خواهم داشت كه فردا از سربازان تو محسوب شوم و در جوار تو جاي گيرم. خدايا، در اين راه كه ميروم هر گلولهاي كه به بدنم ميخورد، آن را تنها بهخاطر تو تحمّل ميكنم و از تو ميخواهم كه «مرا يك چشم بر هم زدن بخودم وامگذاري».[6] نميدانم كه اين آخرين سخنانم را چگونه بر روي كاغذ بنگارم. سخنم را بدين گونه آغاز ميكنم:
اي امت قهرمان، اي مردم دليري كه با اتحادتان پشت شرق را شكستيد و پوزة عوامل داخلي آنان را به خاك ماليدهايد، شماهايي كه با كمكهايتان در پشت جبهه امام زمان(عج) را از خود خشنود و راضي كردهايد، مبادا يك لحظه از خط روحانيت مبارز و متعهد دور شويد، مبادا يك لحظه اين اسوة ايمان را، اين ذخيرة خدا براي جهان مستضعف و [...][7] و بدانها عمل كنيد. بدانيد كه سعادت جاويد در اطاعت از امام است. قدر امام بزرگوارمان را بدانيد وگرنه دچار بلاهاي عظيم آسماني خواهيد شد و در فرستان فرزندانتان براي جبهه از اين مشتاقتر باشيد.
پدرم، هرچند كه نميدانم در اين غائله چه حادثهاي برايم پيش ميآيد ولي بعداً در روز قيامت نزد خدا و پيامبر سربلند هستي كه فرزندي را تقديم اسلام و انقلاب اسلامي كردي. مادرم، از تو ميخواهم كه برايم اشك نريزي و لباس سياه بر تن مكني و مانند مادران شهداي به خاك و خون خفته در بين زنها سرت را بالا بگيري كه چون من جواني را در راه اسلام پرورش داده و بهسوي خدا سوق دادهام.
و اما شما برادرانم، بدانيد كه امروز روز امتحان است. دو جبهه وجود دارد: حسيني و يزيدي، در يكسو حزبالله و در جاي ديگر حزبالشيطان. از فرصت استفاده كرده و به جبهة حسين(7) بپيونديد و خود را به صلاح و سلاح مجهز كرده و تنها در راه ولايت فقيه قدم نهيد كه رضاي خدا در اين است.
و شما خواهرانم، اي زينبهاي زمان، اي حاميان مكتب انسانساز توحيد، شماهايي كه پيامرسان خون شهدا هستيد، بايد همانند سرور زنان، زينب(3)، جوانهايي در دامان پاك خود تربيت كنيد. انشاءالله بتوانند در اين مكتب خونين افتخارات بيافرينند و اي خواهرانم، بدانيد كه سياهي چادر از خون من براي دشمن ترسناكتر و برندهتر است. خدايا، از تو ميخواهم كه مرگم را شهادت در راه خودت زير پرچم اسلام و با اوليائت قرار دهي. خدايا، از تو ميخواهم كه عمرم را در خاك و خون ميدان پيكار به پايان برساني و فضيلت شهادت نصيبم كني تا در آن جهان گلگونكفن و سپيدروي از خاك برخيزم. پروردگارا، تو مالك دلها و انديشههايي، دلهاي همه در دست توست، ما را به راه راست تا [...][8] نگه دار و از شر نفس اماره محفوظ بدار. خدايا، به سربازان و رزمندگان ما درس تقوي و پرهيز بده و ايشان را متين و در كارشان استوار گردان. خدايا، اين قلب تپنده[9] امت اسلام، اين نايب برحق و [...][10] را تا انقلاب مهدي موعود براي امت ما حفظ بفرما. در پايان از تمامي مخلصين راه الله طلب مغفرت ميكنم.
پيروز باد انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام امت خميني كبير.
نابود باد امپرياليسم جهاني به سركردگي آمريكاي جهانخوار و شوروي متجاوز.
والسلام
[1]- نساء/ 76.
[2]- ر.ك. تعليقات.
[3]- ر.ك. تعليقات.
[4]- ر.ك. تعليقات.
[5]- تعبير برگرفته از قرآن و ترجمه آزاد آيه «ان الله يحب الذين يقاتلون في سبيل الله كانّهم بنيان مرصوص» (صف/4).
[6]- «الهي لاتكلني علي نفسي طرفة عيني ابداً». روايتي از رسول اكرم(6) كه به حضرت علي(7) تعليم دادند. (كافي، ج7، ص2-3).
[7]- چند سطر از وصيت افتاده است.
[8]- خوانا نيست.
[9]- در اصل وصيت «طپنده».
[10]- خوانا نيست.