معرفی کتاب «سیمای سیر و سفر »؛ یادمان شهید سید حسن شاهچراغی
... من که در انبوه جمعیت از یاران جدا مانده بودم، یکباره دیدم که آقا سیّد حسن را گروهی از مردم به سوی چهار راه حسن آباد و میدان امام بردند. حدس زدم که باید مطبوعاتیان و کارکنان کیهان باشند. از لا به لای جمعیت خود را به زحمت به آنها رساندم و همراهشان رفتم. حدسم درست بود. آنها از خیابان فردوسی می گذشتند و شیون کنان سرپرست باصفایشان را برای آخرین بار به محوطه موسسه کیهان رساندند. در حیاط موسسه با ورود پیکر پاک شهید چنان شوری بر پا شد که نظیرش را در کمترین جایی می توان دید. کارگران و کارمندان کیهان با نثار دسته های گل پیکر مطهر شهید شاهچراغی سرپرست موسسه را گلباران و در آغوش گرفتند. وزیر ارشاد اسلامی در حالی که سخت متأثر بود در خصوص سجایای اخلاقی و مرتبت فرهنگی و اجتماعی شهید شاهچراغی سخنانی بیان داشت و با اشاره به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی سرپرست شهید چنین گفت: شاهچراغی سربازی فداکار بود برای حفظ ارزشهای اصیل اسلامی و در عین حال دارای برخورد کریمانه و سعه صدر بود که درخور یک مجاهد بزرگ اسلامی است.
آن روز کیهان یکپارچه می گریست. در و دیوار، زمین و آسمان، مرد و زن، کارگر و کارمند، اهل قلم و اهل قدم، کسبه محل و همه مردم اشک می ریختند...[1]
شاهچراغی نخستین نیست آخرین هم نه. یاران یک یک سرافراز می روند پس ما کی؟ این اخرین شهید کیهان نیست، اما آخرین دیدار یاران با یک شهید است. مستخدم، نگهبان، چاپچی، خبرنگار و نویسنده همه آمدند که یارشان را بدرقه کنند. در اینجا هر دست هزار بازو است و هر مرد هزار مرد. اینجا هم سنگر است و شاهچراغی شهید سنگربان خوبی بود. دلها سراغ گریه را می گیرد. چون این اسوه از میان رفته است. مردی که شریف و بصیر بود و درد آشنا. گویی همه در افتخار شهادت شاهچراغی سهیم اند. چیز مهمیف هر چه اندوهگین اما رنگ غرور دارد. دستها که یک دست را می ماند از خشم به مشتی کوبنده به دل گشته فریاد الله اکبر چنان طوفنده است که انگار سینه فلک را می شکافد و در طاق رواق فلک نقش می بندد. یاران سنگربان را در میان گرفته و حسین را می خواندند: حسین حسین شعار ماست شهادت افتخار ماست. آخرین دیدار چه صمیمانه است. کسبه مغازه هایشان را بسته اند و به کیهان آمده اند رهگذران هم. حیاط کیهان از جمعیت موج می زد. چند سرباز به سرو سینه می زدند. گویی فقط رنگ لباس تفاوت دارد، والا همه سربازند.[2]
... برای آخرین دیدار و وداع، پیکر شهید شاهچراغی در میان موسسه به حرکت درآمد و همه کارگزان و کارمندان در حالی که یک ساعت به سینه زنی و عزاداری پرداخته بودند، رأس ساعت 19/11 دقیقه جنازه مطهر سرپرست کیهان را از موسسه بیرون آوردند. در اینجا دیگر مردم همه کاره اند. همه دنبال پیکر مطهر می روند و انگشت شماری باقی می مانند که چرخ موسسه را بچرخانند. آنها که مانده اند در آستانه در می گویند که: خداحافظ سنگربان خوب. خداحافظ...[3]
سپس در امتداد خیابان فردوسی، جمهوری، میدان مخبر الدوله به هنگام تشییع پیکر مطهر، کسبه به خاطر مقام و منزلت این مرد اندیشمند، مغازه های خود را بستند. در این میدان پیکر مطهر در حالی که توسط عده ای از مردم همراهی می شد، جهت خاکسپاری به زادگاهش دامغان انتقال داده شد.[4]
[1] علی اکبر کسائیان – کیهان 4/12/64
[2] یکی از همکاران مطبوعاتی
[3] کیهان 4/12/64
[4] کیهان 4/12/64
************************************
شاهچراغي، سيدحسن: نهم
بهمن 1331، در شهرستان دامغان به دنيا آمد. پدرش سيدمسيح و مادرش سيدهفاطمه نام
داشت. تا پايان سطح خارج در حوزه علميه درس خواند. ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد.
روحاني و نماينده مجلس شوراي اسلامي بود. مدتي به عنوان سرپرست مؤسسه كيهان فعاليت
كرد. يكم اسفند 1364، در بمباران هوایی اهواز هنگام بازديد از مناطق جنگي بر اثر
حمله جنگندههای عراقی به هواپيما شهید شد. پيكر وي را در گلزار شهداي زادگاهش به
خاك سپردند.
*************************************