ایستادگی در برابر ابر قدرت ها در وصیت نامه شهید علی اصغر اصغریان
بسمالله الرحمن الرحيم
«ان
الله لاينظر الي صوركم و اعمالكم انما ينظر الي قلوبكم و فيتكم»[1]
«خداي بزرگ نگاه نميكند به صورت و كارهايتان بلكه نظر ميكند به قلبها و نيتهايتان»
تا بانگ الله اكبر و لا اله الا
الله محمد رسول الله به جهان طنين نيفكند، مبارزه هست و تا مبارزه هست [ما هستيم].[2] (امام
خميني)
وصيتنامه
علي اصغر اصغريان، شماره شناسنامه 30، تاريخ تولد 1342، محل تولد ميامي. آري، زمان
زمان صدر اسلام و رسول اكرم است و در اين برهه از زمان انقلابي ديگر رخ ميدهد و
از بَعدِ سالها[ي] سال، مسئله تنها شدن اسلام مطرح ميشود. امام، آن پير خروشان،
دلسوز اسلام و ياور محرومان و خصم ستمكاران در اين عصر قيام ميكند و بر طاغوت و
طاغوتيان، ابر قدرتها[ي] بزرگ، از جمله آمريكا[ي] جنايتكار چنان لرزه بر اندامشان
انداخته كه گويي هركدامشان دست به اتحادي نامعلوم ميزند و با تمام قدرتشان ميخواهند
انقلاب اسلامي و مسلمين را سركوب كنند. از هر طرف، چه از لحاظ فرهنگي و سياسي و
نظامي و اقتصادي بسيج شدهاند، ولي نميداند اينها كه كور خواندهاند.
ملتي
كه امامش از خداوند الهام ميگيرد و ملت جهان پشتيبان آن است و باز در مقابل اين
جريان كه نميتواند كار بكند و دست به كاري ديگر ميزند كه آن هم جنگ عراق و ايران
و همچنين لبنان كه با اسرائيل غاصب[3] سالهاست
ملت عزيز[را] از زن و كودك گرفته در زير بمباران قرار ميدهند و آنها را به خاك و
خون ميكشند.[4]
بايد آنجا بگوييم «ملتي شهادت دارد اسارت ندارد»[5] و تا
آخرين قطره خونمان ميجنگيم و براي اسلام و قرآن جانمان [را] فدا ميكنيم و حال
راهي جبهههاي حق عليه باطل ميشويم كه با نثار خونمان به منافقين، بيدينان
بفهمانيم اگرچه در صحراي كربلايِ حسين(7)، رهبر آزادمردان، نبوديم لبيك سر دهيم، امروز به نداي خميني روح
الله لبيك «هل من ناصر ينصرني»[6] را ميگوييم
و تا آخرين نفس، جانمان را فداي چنين اسلام و رهبري خواهيم كرد و حال اي تو زن، كه
همسري را با من قبول كردي و اينجاست كه [از][7] زحمات
شما تشكر كنم و شما ميدانستي كه در عين حال پاسدارم و اين را هم ميدانستي كه
[تا] ظلم هست[8]
مبارزه هم هست5 و از شما يك خواهش خالصانه دارم كه شما بعد از مرگ من
هيچ گريه نكنيد، بلكه خوشحال [و] سرافراز باش كه شوهرت را در راه اسلام و قرآن فدا
كرديد. آري، كاسه صبرم لبريز شده، تا كي صبر كنم و خود نميتوانم[9] شاهد
جنايات صدامي باشم. با اينكه چندين بار است راهي جبهه ميشوم، ولي به آرزوي
ديرينه خود نرسيدم. اين بار ميروم تا اگر لياقت شهيد شدن را داشتم، بپذيردم و آن
چيزي را هر روز به تو ميگفتم كه مطالعه كنيد از جمله قرآن، نهجالبلاغه و ديگر
كتابهاي را. اگر ميخواهيد اَزَت راضي باشم، دوست دارم [به] وصيتم عمل كنيد و الا
ازتان نخواهم گذشت و همچنين به رهنمودهاي امام گوش كن و به آنها عمل كنيد. و اين
چند نكته[10]
را در نظر داشته باش. دختر دايي، از قول من [از] مادرت و پـدرت معذرت خواهي[11] كن و
ميخـواهم كه مزاحمت[12] يا
دردسـري بـرايشان ايجاد كردم ببخشند و شما هيچگاه گول شياطين و وسوسهها را
نخوريد. حجاب و عفت را حفظ كن، چون كه حجاب تو خون سرخ من است و از خون من خوب نگه
داري كنيد و راه زينب را خوب شناخته باشيد و آن همه مصيبتهايي [كه] در جلوي چشمش
اتفاق افتاد در صحراي كربلا، سرمشق خود قرار دهيد و بعد از مرگ [با] مادرم صحبت كن
در رابطه با شهيد و جنگ تحميلي و چونكه وظيفه خود دانسته و جانم در دست خودم
نيست، اميدوارم در اين چند ماه اگر مزاحمت برايت ايجاد كردم ببخشيد و اميدوارم
خوشحال باشي كه شوهرت در راه اسلام جان داد.
و
اما مادرم، «انالله و انا اليه راجعون» ما همه از خداييم و بازگشت بهسوي اوست.
توجه زيادي داشته باش چون منطق با اسلام است و اين كالايي[كه] خداوند داده و حال
بايد به خودش بفروشيم و مبادا در حقم گريه كنيد و دعا كن كه چنين فرزندي را در
[راه] انقلاب و اسلام اهدا نموديد و بخنديد و خوشحال باش. تا اينكه و ممكن است با
گريههاي شما دشمن از خدا بيخبر شاد شود و انگار و نه انگار كه پسري داشتهايد و
اگر گناهي در حقتان كردم ببخشيد. و نميدانم خوبيها و مهرباني كه برآيم كردهايد
جبرانپذير باشم. و از خدا ميخواهم كه پاداش آن خوبيها را بدهد و در حاليكه من
براي تو پسري نكردم و تو حق مادري بهجاي آوردي و باز ميگويم هرگز گريه نكنيد و
اين را ميدانم مهر فرزندي در تو است ولي تا ميتوانيد يك قطره اشك هم نريزيد. بهجاي
گريه [و] اشك، شيريني بدهيد. توي كوچه را چراغاني كنيد و جشن بگيريد و انگار كه
عروسي كردهام. بله اين را هم بگويم كه با گلولههاي سرب عروسي ميكنم و آن هم
شهادت است و با غلغله شادي مسلسلها و بارش نقل سربي در حجلة سنگر، عروس شهادت را
به آغوش خواهم كشيد و هرگاه بهياد من افتاديد، بهياد مادران بيفرزند و عمار[13] و
ابوذر[14] و
صحنه كربلا [را] به ياد آر، آن مادراني كه چندين فرزند را از دست دادهاند.
و
شما پدر عزيزم، اميدوارم در درون قلبت مرا بخشيده باشي. من كه در حقتان گناه زيادي
كردم و پيشت شرمندهام. يقين اگر نبخشيد، ممكن است خداوند در درگاهش مرا قبول نكند
و هرگز گريه نكنيد. بس است زندگي ننگين تا كي صبر كنم و شاهد جنايات آمريكا باشيم.
حال راهي جبههها ميشوم و با اجازه تو اميدوام از من راضي باشيد. باشد كه خداوند
به تو صبر و استقامت دهد و هيچگاه نگوييد كه كمر[م] شكست و زنجير خانمان پاره شد.
تو خودت ميداني در راه خدا شهادت است و هيچ جاي نگراني نيست و پس خوشحال و خندان
باش.
لاله اين چمن آلوده به رنگ است
هنوز |
|
سپر از دست نينداز كه جنگ است
هنوز[15] |
و
اما تو برادر عزيز، تويي كه درون مردم هستي. از تو ميخواهم كه از تمام كارهايي كه
كردهايد به پيش خدا سر فرود آري و كمك بطلب تا اينكه كمكت كند. با مردم خوشرفتاري
كن و بيا درون اين جبههها ببين چه ايثار و فداكاري و چه حماسهها و معجزهها است.
بهخاطر چه، بهخاطر اينكه اسلام است و ما ايمان به الله داريم. برادرم، نمازت را
بهپاي دار، كمك به پدر و مادرت كن. دوست دارم بعد از توبهات اسلحه من را بگيريد
و از اسلام دفاع كنيد و تو خواهر عزيز، تو را به جان مادر به مكتبخانه برو تا
اينكه قرآن را فراگيريد و حتماً كتابهاي خوب و ارزنده و مفيد را مطالعه و سعي
كنيد بيشتر در جلسات مذهبي شركت كنيد. توي مدرسه و حتي توي كوچه خوشرفتار[ي] كن.
برادر
و خواهران عزيزم، امروز آخرين ديدار را با شما دوستان بهوسيله اين نامه ميكنم.
امروز از جانم ميگذرم چون مرگم جز به راه حق و قرآن چيز[16]
ديگري نيست و در اين سنگر اسلام ميخواهم شرافتمندانه بميرم چون اين راه [را] خودم
انتخاب كردم. ميخواهم سرافراز بميرم و برادر و خواهر عزيز، سعي كنيد اسلام واقعي
را بشناسيد و به فرمان رهبر عاليقدر عمل كنيد، چون او نماينده امام زمان است و از
خداوند ايزدمنان الهام ميگيرد و هيچگاه پايتان [را] از رهنمودهايش بيرون نگذاريد
و شما دوستان من گول اين شياطين و منافقين[17] را
نخوريد و يقين الان زماني است كه اگر گول اينها بخوريد و يا اينكه گمراه شويد،
خداوند شما را نخواهد بخشيد و غير از راه امام، كه [از] همان راه انبيا سرچشمه ميگيرد،
راه ديگري انتخاب كنيد شكست درش حتمي است. خداوند [براي] شما عذابي دردناك خواهد
فرستاد. و يك تقاضاي من اين است از ملت شهيدپرور و مسلمان كه امام را تنها نگذارند
و به رهنمودها عمل كنند و هميشه در صحنه باشيد «هوالذي
ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره عليالدين كله و كفي بالله شهيداً»[18]،
اوست كه فرستاد پيامبري به رهبري و كيش حق تا ظاهر گرداند دين خودش را بر همه دينها
اگرچه كفار نخواهند و كافي كه خداوند شهادت داده باشد.
[وصيتنامهاي ديگر]
بسمالله الرحمن الرحيم
«هوالذي
ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره كله و كفي بالله شهيداً» «اوست كه فرستاد پيامبري به رهبري و كيش حق تا ظاهر
گرداند دين خودش را بر همه دينها، اگرچه كفار نخواهند و كافي كه خداوند شهادت را
داده باشد».
خدايا،
از تو ميخواهم كه در اين راه ياري و هدايتم فرمايي، چون در غير اين صورت موفق
نخواهم بود و الهي رضاي من به رضاي توست. خداوندا، تو را به خون پاك شهيدان، بهويژه
سيدالشهداء حسين(7)، سوگند ميدهيم كه دشمنان اين انقلاب رهبر عزيز ما را، كه
در هر لباس و مقام هستند، اگر قابل هدايت هستند هدايتشان كن و اگر نيستند، نيست و
نابودشان بگردان و رزمندگان اسلام [را] در كليه جبهههاي جنگ از رحمت و نصرت خودت
بهرهمندشان بفرما.
پروردگارا،
امام عزيزمان، روحالله كبير انقلاب، اين فرزند حسين(7) و انبياء، اين امير مستضعفان، اين كوبنده طاغوتيان و بنيانگذار
جمهوري اسلامي و اي خداي رحمان رحيم تويي كه در همه چيز دانا و توانايي، تو خودت
امام ما را تا ظهور حضرت بقيهالله، امام زمان(عج)، براي ما نگه دار. آمين يا ربالعاليمن
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني
را نگه دار.
همسر
عزيزم، مقداري پول در دست يكي از دوستان بهنام حاج سعادت عسگري است كه به محمود
عمو بگو تا ايشان از او بگيرد. او آدرس دقيق را ميداند. آدرس: قم، بهداري سپاه
پاسداران كه به مبلغ 95000 ريال است. به مبلغ 7500 تومان به عابدين امينپور و
بقيه را هم به قرضالحسنه و همچنين از پولهاي خانه بدهيد. به قرضالحسنه به مبلغ
5000 تومان و اين نظر خودت است. از وام مسكن سپاه پول دارم، ميتوانيد به حساب 100
امام واريز كنيد و همچنين يك فرش و يك ضبط و ديگر وسايل خانه و هرچه هست، اگر
احتياج نبود لطف كنيد بدهيد به ستاد نماز جمعه و كميته امام خميني، چون اينها از
بيتالمال مسلمين است و براي مسلمين كاري نكردم ميخواهم صرف بيتالمال گردد و اين
كه به پدر بگو اصغر مقداري زياد از روزههاي ماه رمضان را خوردهام. برايم بگيريد
و اگر نميتوانستيد به بودجه خودم به ديگران بدهيد تا برايم بگير[ن]د و نماز قضا
زيادي دارم، برايم بخوانيد. خداوند به شما صبر و استقامت بدهد. و به مبلغ 10000
ريال به محمدعلي پسر عمه بدهيد.
و
اين را بگويم كه يك عدد ساعت يادگاري از شما دارم، چون دوستم، برادر واعظيان،
اصرار زيادي كردند به او ميدهم، بايد ببخشيد و اين را بگويم به تمام برادران
همسايه از كوچك تا بزرگ اگر از دست من بدي و ناراحتي ديدند، بايد ببخشند.
«والسلام»
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار
التماس دعا
امام را دعا كنيد
[1]- روايت با اندك اختلافي از آن پيامبر اكرم(صلوات الله
عليه) است: «ان الله لاينظر الي صوركم و لا الي اموالكم و انما ينظر الي قلوبكم و
اعمالكم» (اماليطوسي، ج1، ص536، ح1162) ترجمه: «خداي بزرگ نگاه نميكند به صورتها
و اموالتان بلكه به قلوب و اعمال شما نگاه ميكند».
[2]- امام خميني نگاه ويژهاي به مبارزه دارد. نوع برداشت
امام با ديگران متفاوت است. در صحيفه امام تعبيري است قريب به آنچه شهيد اصغريان
در صدر وصيتنامه نوشته است ميفرمايد: «ما ميگوييم تا شرك و كفر هست، مبارزه هست
و تا مبارزه هست، ما هستيم. ما بر سر شهر و مملكت با كسي دعوا نداريم، ما تصميم
داريم پرچم «لا اله الا الله» را بر قلل رفيع كرامت و بزرگواري به اهتزار
درآوريم». در اصل وصيت «ما هستيم» افتاده است. (صحيفه امام، ج 21، م 88)
[3]- در اصل وصيت «قاصب».
[4]- در اصل وصيت «ميكشيدند».
[5]- جملة «ملتي كه شهادت دارد اسارت ندارد» از سخنان حضرت
امام خميني است. (صحيفه امام دوره 22 جلدي). بعد از «ملتي» واژة «كه» افتاده است.
[6]- ر.ك. تعليقات.
[7]- شهيد عزيز در نگارش وصيتنامه برخي حروف اضافه را يا به
كار نبرده است يا اشتباهاً به كار برده است. براي جلوگيري از كثرت پاورقيها اين
موارد تصحيح و داخل كروشه گذاشته شده است.
[8]- در اصل وصيت «است».
[9]- در اصل وصيت «نميتواند».
[10]- در اصل وصيت «نقطه».
[11]- در اصل وصيت «خواهيد».
[12]- در اصل وصيت «مزاحم».
[13]- ر.ك. تعليقات.
[14]- ر.ك. تعليقات.
[15]- در اصل وصيت در مصرع دوم شعر واژه سپر را «سپري» نوشته
كه در وزن شعر خللي ايجاد شده است. در ضمن «نينداز» را نيز «نيانداز» نوشته است.
لاله اين چمن آلوده به رنگ است
هنوز |
|
سپري از دست نيانداز كه جنگ است
هنوز |
[16]- در اصل وصيت «چيزي».
[17]- ر.ك. تعليقات.
[18]- فتح / 28.