خدایا کمکم کن / مناجاتی از شهید بهمن ذوالفقاریان
پروردگارا! تو خود شاهدي كه عزيزتر از جانم چيز ديگري ندارم كه فداي اسلام بكنم ، جانم را بپذير تا با خون خود حقانيت اسلام را ثابت كنم!
خدايا! كمك كن تا براي رضاي تو قدم بردارم! كمكم كن تا تورا به خوبي بشناسم .
خدايا! كمكم كن تا عاشق لقاي تو شوم!
خدايا! آنقدر عاشقم كن تا در راه تو خون ناقابلم را بدهم!
خدايا! اگر رضاي تو در شهادتم است خودت گناهانم را ببخش و با كوله باري سبك مرا به درگاهت قبول كن!
خدايا! چند وقتي است كه در دلم حال و هواي ديگري دارم و مي خواهم به جايي رجعت كنم كه جاي حقيقي من است و از دنياي تنگ و زودگذر جدا شوم و به جايي بروم كه عزيزان اسلام رفته اند. حال كه اين چنين است ديگر اين روح سركش و طغيانگر اجازه نمي دهد در اين دنياي پر از معصيت و گناه بمانم!
خوش بخوان اي مرغ بي پرواي عشق دم زن از اسرار روح افزاي عشق
***********************
ذوالفقاريان، بهمن: نوزدهم
ارديبهشت 1348، در روستاي طالبآباد از توابع شهرستان مهدیشهر به دنيا آمد. پدرش
علي، فروشنده بود و مادرش هاجر نام داشت. تا پايان دوره ابتدايي درس خواند. كارگر
كارخانه بود. به عنوان پاسدار وظيفه كميته انقلاب اسلامی در جبهه حضور يافت. هشتم
مرداد 1367، در اسلامآبادغرب توسط گروههای ضدانقلاب بر اثر اصابت تركش به سر،
شهيد شد. مزار وي در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
**************************