نویسنده سر کار خانم زهرا حدادی
همان‌شب رضا به خوابم آمد. ديدم با من حرف نمی‌‌زند. نگاهی به سکة روی پيش‌بخاری کرد و رفت. صبح سکه را داديم بيرون تا شهيد از ما راضی شود. از اول گفته بوديم:«برای رضای خدا شهيد داديم، پس چيزي نمی‌گيريم.».
نوید شاهد سمنان 

قسمتی از متن کتاب

مراسم عروسي‌ام بود، بهش گفته بودم حتماً بايد بياي! هر چند می‌‌دانستم خيلی سخت به مرخصی می‌آيد ولی باهاش اتمام حجت کردم و خط و نشان کشيدم که:«اگه نيای از دستت ناراحت می‌‌شم.».

برای عروسي خودش را رساند گفت:«اومدم تو رو ببينم و شيرينی عروسي‌ات رو بخورم و برم تا ابد بخوابم.».

حرفش را باور نکردم. رفت. دو هفته بعد خبر شهادتش را آوردند.

عصمت مزینانی خواهر زاده شهید

**************************

يك‌روز چند نفر از بزرگهای شهر آمدند ديدن ما. موقع رفتن می‌‌خواستند سکه‌ای را به من بدهند، قبول نکردم. سيد محترمی که بين آنها بودگفت:«من سيّدم؛ دست من رو رد نکنين! اين رو به‌عنوان هديه قبول کنين!».

به حرمت سيّد سکه را گرفتم و گذاشتم روی پيش‌بخاری. همان‌شب رضا به خوابم آمد. ديدم با من حرف نمی‌‌زند. نگاهی به سکة روی پيش‌بخاری کرد و رفت. صبح سکه را داديم بيرون تا شهيد از ما راضی شود. از اول گفته بوديم:«برای رضای خدا شهيد داديم، پس چيزي نمی‌گيريم.».

خواهر شهيد به نقل مادر شهيد

*******************************
میرزاخانی، رضا: پنجم فروردین 1338، در شهرستان دامغان به دنیا آمد. پدرش محمود ( فوت 1357) و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته انسانی درس خواند و ديپلم گرفت. جهادگر بود. سوم تیر 1362، با سمت مسئول ماشین آلات در سردشت توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای فردوس‏رضای زادگاهش قرار دارد. 
*********************//****
مشخصات کتاب سایه های سرو
خاطراتی از شهید رضا میرزاخانی / قائم مقام مهندسی رزمی ستاد پشتیبانی جنگ
نویسنده سر کار خانم زهرا حدادی 
نشر شاهد-1390
قیمت 24000
شمارگان 3000 نسخه
160صفحه
تهیه کننده: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده