خاطرات شهيد ذبيحالله عامري و شهيد محمدرضا معينيان در «تا کوی نیکنامی»
قسمتی از متن کتاب :
خاطره ای از شهید ذبیح الله عامری
ميخواست به جبهه برود. ناراحت شدم. گفتم: « داداشجان، تو به خاطر پدر و
مادر پيرمان از تهران انتقالي گرفتي و آمدي! بچههات كوچك هستند، خانمت جوونه!
». گفت: « خداي اونها هم بزرگه! من بايد به خاطر دفاع از
اسلام و دينم جبهه برم! ». راوی :خواهر شهيد
******************************
خاطره از شهید محمد رضا معینیان
در عمليات محرم زخميشده بود. پس از مرخص شدن از
بيمارستان، با برادر ديگرم به منزل ما آمده بودند. اولين بارش بود كه به خانه ما
ميآمد.
از بيرون براي آنها غذا تهيه كردم. كباب كوبيده خيلي دوست
داشت. اما حاضر نشد كبابي را كه تهيه كرده بودم بخورد. ميگفت:
« اگه بدونيد كه توي جبهه بچهها چي ميخورند، از اين غذاها نميخوريد! ».
با التماس توانستيم راضيش كنيم كه از آن غذا بخورد. اسمش
محمدرضا بود، ما محمد صدايش ميكرديم. خيلي عوض شده بود. ميگفت: «محمد ديگه محمد
سابق نيست! ».
راوی: خانم زينب معينيان
- معینیان، محمدرضا: بیستم شهریور 1345، در روستای شاه داغ از توابع شهرستان گرمسار به دنیا آمد. پدرش حسین، فروشنده ترهبار بود و مادرش مریم نام داشت. دانشآموز دوم راهنمایی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیستم بهمن 1361، در فکه بر اثر اصابت گلوله به سر، پا و گردن، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای شهرستان زادگاهش قرار دارد.
***************************************
مشخصات کتاب تا کوی نیکنامی:
قطه رقعی
تعداد 120 صفحه
نشر زمزم هدایت قم - 1384
قیمت: 700 تومان
تیراژ: 2000
خاطرات شهيد ذبيحالله عامري و شهيد محمدرضا معينيان
تهیه کننده: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان