خاطراتی از شهید محمد مهدی محب شاهدین در «پی حفره زندان»
ناگهان دردی
احساس می کنی. زمین قرمز شده است. پشت تو هم درد گرفته. می خواهی قدم برداری ولی
نمیتوانی. خوب به بدنت نگاه می کنی. خون از آن بیرون ریخته. استخوان پای تو هم
بیرون زده. به زحمت با چپیه آن را می بندی. به پایت نگاه می کنی. شلوارت پاره شده.
استخوان شکسته شده پایت هم پیداست.
پاهایت سنگین
شده اند. اصلا به دنبال تو نمی آیند. خودت را به داخل سنگر می کشانی. ناگهان حفره
ای در سنگر می بینی. نوری از آن به طرف تو می تابد. به آن خیره می شوی. آخرین حرکت
ها را هم به انگشتان خود می دهی. آن حفره را باز می کنی. باز باز. طوری که می
توانی وارد شوی. هر چه می خواهی بدنت را تکان بدهی نمی توانی. به فرمانت نیست. بوی
خوشی به مشامت می رسد. به دنبالش هم سیدی به طرف تو می آید. تا اورا می بینی سلام
می کنی. او هم جوابت می دهد: « سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار»[1]
ادامه در کتاب ....
محبشاهدين، محمدمهدي: يكم فروردين 1339، در شهرستان سمنان به دنيا آمد. پدرش كربلاييميرزا و مادرش ايران نام داشت. تا پايان دوره متوسطه در رشته انساني درس خواند و ديپلم گرفت. پاسدار بود. ازدواج كرد. شانزدهم آبان 1361، با سمت فرمانده گردان موسیبنجعفر در عينخوش توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله به پهلو و پا، شهيد شد. مزار او در امامزاده يحياي زادگاهش واقع است.
مشخصات کتاب پی حفره زندان