معلم شهید در کنار همرزمان دانش آموزش / شهید علی حیدری پور
دانشآموزان را برای آموزش نظامی و فرهنگی به اردوگاه
صوفیان برده بودیم ساعت 2 بعدازظهر به اردوگاه آمد و گفت: «امشب جشن عروسیمه، با
من میای بریم» مات و مبهوت نگاهش کردیم و خندیدیم. گفتیم: «پس چرا اینجایی؟حالا که
اینطوره ما خودمون همراهیت میکنیم.»
با چند نفر از همکاران همراهش به منزل پدرش در زیارت رفتیم.
لباس دامادی تنش کردیم و بعد از صرف چایی و شیرینی به طرف اردوگاه راه افتادیم. آن
شب گذشت صبح وقت صبحانه دوباره پیدایش شد. در حال خوردن صبحانه با شوخی و خنده گفتیم:
«داماد فراری را ببین که آمده اینجا» او هم خندید گفتم: «آقا داماد چه وقت آمدنه،
الان باید پیش همسرت باشی»
گفت: «خواستم، ولی نتوانستم از بچّهها دور باشم»
***
دانشآموزان با بغضهای شکسته و اشکریزان برای مراسم تشییع
از دیوار مدرسه بیرون پریدند و مدرسه را تعطیل کردند، و آخرین وداع را با معلم
شهیدشان داشته باشند.
زیر تابوت هجوم بردند و شانههای لرزان تابوت را بر دوش
گرفتند و سمت گلزار حرکت کردند.
قبل از دفن شهید، بچههای اجازه بلندکردن تابوت را از روی
زمین نمیدادند. صحنه عجیبی بود! بالاخره، پدرش به گریه افتاد. گفت: «بچّهها!
دیگه بسّه بگذارید پسرم را دفن کنم!»
فقط آن روز نبود. غروب به غروب، دور و بر مزارش پر بود از
شاگردان و همکاران، صدای قرآن و دعایشان در محوطه گلزار میپیچید.
راوی : حسن ناصری دوست و همکار شهید.
حيدريپور، علي: بيست و چهارم شهريور 1338، در شهرستان مهديشهر به دنيا آمد. پدرش مختار و مادرش فاطمه نام داشت. تا پايان دوره متوسطه درس خواند و ديپلم گرفت. معلم بود. سال 1360 ازدواج كرد. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. سي و يكم ارديبهشت 1365، در مهران توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت تركش به سر، صورت و دست، شهيد شد. مزار وي در گلزار شهداي زادگاهش واقع است.
منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان