هر كاري كه مي خواهد انجام دهد بايد براي رضاي خدا باشد
حسن عامري، فرزند اسماعيل و سكينه خاتون يوسفي، در سال 1338 1 در روستاي رويان شهرستان شاهرود به دنيا آمد. 2
او كودكي فعال و پرجنب وجوش بود 3
از همان دوران كودكي بسيار خوش اخلاق، مهربان، خنده رو و با نشاط بود. هر وقت پدر، مادر يا برادر وخواهران بزرگترش براي نماز مي ايستادند، او هم سعي مي كرد مانند آنها نماز بخواند و كنارشان مي ايستاد و همانندآنها نماز مي خواند. 4
دوره ابتدايي را در روستاي رويان شهرستان شاهرود گذراند. 5
بعد از اتمام دوره ابتدايي به صورت متفرقه به تحصيل ادامه داد و موفق به اخذ ديپلم شد. 6
در طول تحصيل به كارگري و كار در كوره آجرپزي مشغول بود. 7
به مطالعه كتب مذهبي، علمي 8 و تلاوت قرآن علاقه داشت. 9
او فردي خنده رو، و همواره به فكر آخرت بود. لباس ساده مي پوشيد و در بند ماديات نبود و بسيار متواضع و متين بود.
از افراد ولگرد و كساني كه تمام فكرشان امور دنيوي و مادي بود، بدش مي آمد و به افراد با ايمان و با تقوي علاقه مند و با اين گونه افراد در ارتباط بود. 10
رابطه اش با خويشاوندان و دوستان خوب 11 و كلاً رابطه اش با افراد صميميانه بود و به ديگران احترام مي گذاشت. 12
به ورزش تكواندو علاقه داش ت و اوقات فراغتش را به تكواندو، كوهنوردي و تلاوت قرآن مي پرداخت. 13
در بحران ها و مشكلات بسيار خونسرد بود و مصمم و جدي تصميم مي گرفت و با سختي ها مقابله مي نمود 14
او براي روشن كردن مردم و آشنا كردن آنها با افكار امام خميني تلاش مي نمود. در هيات هاي مذهبي، مساجد و تظاهرات عليه رژيم و در كليه مراسم عبادي حضوري فعال داشت. 15
حسن عامري به امام خميني و همچنين شهيد آيت الله بهشتي علاقه زيادي داشت 16 و نقش اساسي در تشويق و حركت مردم روستا در جهت فعاليت هاي انقلابي ايفا مي كرد. 17
در آن زمان مهمترين آرزويش پيروزي انقلا ب و تحقق آرمان هاي انقلاب بود. 18
در سخنراني مسئولين انقلاب- كه در مساجد و پايگاه ها انجام مي شد شركت مي كرد و جوانان روستا را نيز تشويق مي كرد كه حضور يابند. بعد از نماز مغرب و عشاء در مسجد به جوانان قرآن مي آموخت. 19
خدمت سربازي خود را در سپاه پاسداران ا نقلاب اسلامي گذراند . 20
سپس عضو سپاه پاسداران شد. 21
مدتي محافظ امام جمعه شاهرود بود. 22 به نماز جمعه اهميت مي داد 23
و همواره در نماز جمعه ها شركت مي كرد.
جريان توطئه بني صدر و ليبرال ها، نيروهاي حزب اللهي را سازماندهي نمود و با كمك آنها كنترل شهر را در دست گرفتند. 25
در برخورد با عوامل ضد انقلاب و گروهك هاي ضد انقلابي شجاعت بي نظيري از خود نشان مي داد. 26
از منافقين و افراد فرصت طلب و ترسو نفرت داشت. 27
در سال 1360 محافظ فرماندار بود. با منافقي كه قصد داشت، فرماندار را ترور كند درگير و موفق به دستگيري او شد. 28
بر اساس احساس وظيفه عازم جبهه شد . در اين مورد گفته است :براي رضا خدا و فرمان امام به جبهه مي روم و اگر امام خميني دستور دهند، همواره در جبهه خواهم ماند.
از جبهه و مسئوليتش به خانواده مطلبي نمي گفت و اگر مي پرسيدند كه از جبهه چه خبر؟ تو در آنجا چه کار مي كني؟ در جواب مي گفت :خبر خاصي نيست. خبرها همان است كه از رسانه ها مي شنويد و من هم يك بسيجي تفنگدار هستم
در اكثر عمليات ها شركت داشت. به خاطر ايمان و شجاعت زيادش چه در جبهه و چه در پشت جبهه نقش سازماندهي نيرو، آموزش نيرو و برنامه ريزي عمليات و فرماندهي را به عهده داشت. 30
در گردان كربلا، ابتدا مسئوليت معاون اول گردان و بعد از مدتي
مسئوليت فرماندهي گردان را عهده دار شد. 31
در كارهاي جمعي هميشه پيشقدم مي شد و همواره كارهاي سخت و دشوار را قبول مي كرد.
رزمندگان و همرزمانش خصوصيت بارز او را تواضع و كرامت نفس نام مي برند و او را كسي مي دانند كه همواره به آنها درس خلوص ، ايثار و فداكاري مي داد.
او كمتر عصباني مي شد و در اين مواقع برخود مسلط مي شد . اما در مواقعي كه به خاطر سهل انگاري جان رزمنده اي به خطر مي افتاد، شديد برخورد مي كرد. 33
در عمليات بدر- در حالي كه زخمي شده بود و تير به پايش خورده بود- باز هم اصرار به ماندن در خط مقدم و جنگيدن را داشت كه رزمندگان به سختي مي توانستند مانع او شوند و او را به پشت خط مقدم منتقل كنند. 34
در طول مدت حضور در جبهه- كه تقريباً 30 ماه بود - دو بار مجروح شد. 35
در 24 سالگي با خانم فاطمه كريمي ازدواج نمود . حاصل ازدواجشان يك فرزند پسر مي باشد. مدت زندگي مشترك آنها دو سال و نيم بود.
خانم فاطمه كريمي، تقوي و شجاعت او را دليل پاسخ مثبت خود ذكر مي كند. 36
مهمترين توصيه اش به همسر خود، حفظ حجاب، اجراي احكام اسلام و تلاوت قرآن بود. 37
محمدرضا قوچاني، همرزمش، نقل مي كند: در يكي از عمليات ها، عراقي ها با توپ و تانك مواضع ما را به گلوله بستند و نيروهاي عراقي در پناه تانك ها هله هله كنان جلو مي آمدند و با مسلسل لب خاكريز ما را مي زدند تا كسي سرش را بالا نياورد و به راحتي پيشروي كنند، ولي حسن عامري به همراه برخي از رزمندگان استوار ايستاده بود و با آرپي ج ي به مواضع دشمن شليك مي نمود. تعدادي از نيروها ترسيده بودند و درخواست عقب نشيني نمودند كه حسن به شدت برخورد نمود و به آنها گفت: روحيه رزمندگان را تضعيف نكنيد. در همين اوضاع و احوال، خودرو حامل غذا خود را به بچه ها رساند كه يك روزنامه هم آورد - كه در آن امام به رزمندگان درود و سلام فرستاده بود- اين باعث روحيه ما به خصوص حسن عامري شد كه لبخند زيبايي برلبش نشست و مقاومت كرديم، به طوري كه دشمن مجبور به عقب نشيني شد
او همواره توصيه مي كرد كه انسان هر كاري كه مي خواهد انجام دهد بايد براي رضاي خدا باشد و همچنين در مورد نماز بسيار تأكيد داشت 39 و توصيه مي كرد: نماز را سروقت بخوانيد و غيبت نكنيد.»
41 در عمليات بدر، هنگام پيشروي در منطقه در26/12/1396 تاريخ شرق دجله بر اثر اصابت گلوله توپ دشمن به شهادت رسيد. 42
شهيد حسن عامري هم اكنون نيز مفقودالجسد مي باشد.