وصیت نامه شهید والامقام جواد ابراهیمی
جواد ابراهيمي
بسمالله الرحمن الرحيم
«ربنا واتنا ما وعدتنا علي رسلك ولاتخزنا يوم القيامة انّك لاتخلف الميعاد».[1] «خدايا ما را به صلاح از آنچه به زبان پيغمبرانت از عطا وعده فرمودي، به ما هم عنايت كن، و روز قيامت ما را خوار و ذليل و بينوا مفرما. محققاً وعدههاي تو خلف نميشود».
رباب همسر خوبم، سلام عرض ميكنم. اميدوارم كه حالت خوب باشد. بچهها نيز خوب و سرحال باشند. خانم، جز دوري ديدار شما ملالي نيست. باري اين چندمين نامه و شايد آخرين نامه باشد. چنانچه اين را نوشتم، هرآن امكان دارد مأموريت جديد به ما واگذار كنند. از تو ميخواهم خونسردي خودت را كاملاً حفظ كني. [...][2] و مثل حضرت زينب(3) با استقامت باشي و كاري نكني كه دشمن خوشحال شود. شايد در اين مأموريت برگشتي نباشد و اگر خدا خواست، كه چنانچه بارها گفتهام، صحيح و سالم برگردم. اگر هم برنگشتم، بدان در جوار حضرت حق زنده هستم و از نعمات بهشتي مُتنعم[3] خواهم بود. تو خود ميداني كه جهاد در راه خدا چقدر اجر و مزد دارد و خدا بارها در قرآن گفته است كه كسي كه در راه من كشته شود زنده و جاويد است. جهاد نيز از روي هوي[4] و هوس نيست، زيرا هيچكس زندگي راحت [...][5] را نميگذارد، در بيابانها با سختي زندگي كند. حداقل من كه در زندگي هيچگونه كمبودي را نداشتم كه [...][6] تازهاي بگيردَم. البته انسان جايزالخطاست. اميدوارم كه مورد لطف و مرحمت واقع شوم و خدا مرا بيامرزد. از تو ميخواهم كه مرا عفو كني، اگر شوهر خوبي براي تو نبودم يا اگر پدر خوبي براي فرزندانم نبودم. به هرحال اگر برنگشتم، هيچكس را مقصر نداني «يك[7] وقت خداي ناكرده پشت سر [...]»[8] دوستي حرفي نزني، چون آنها مقصر نيستند كه اين جنگ را به راه انداختند. هرچي ناسزا داريد به ابرقدرتها خصوصاً آمريكا بگو و مقصر اصلي صدام نانجيب است كه فكر ژاندارمي خليج فارس سرش زد و اين جنگ را راه انداخت. با استقامت بايست و هركسي نيز حرفي زد، خلاف واقع گفت جوابش را محكم بده. نگذار كه ضد انقلاب زياد خوشحال شود. [...][9] به دل نگير [...][10] با بردباري با او برخورد كن چنانكه تا حالا اين كار را كردهاي. [...][11] دارد با هركس ديگر نيز چنين باش. اگر حرف مفت ميزنند با شجاعت [...][12] و نگذار هرچي از دهنشان درميآيد بگويند. اگر برنگشتم با بچهها آنطور كه خود ميداني برخورد كن و يك[13] جوري آنها را قانع كن، هرچند كه خودشان خيلي فهميدهاند. حتي مرتضي باهوش هم [...][14] ميخواهم اگر شهيد شدم گريه و زاري راه نيندازي[15] و سر و صدا نكني. شبها از دعا مرا فراموش نكن. ميگويي اين چه حرفهايي است كه ميزنم تو خودت ميداني كه قلب من صاف است و هرچه بر زبانم و ذهنم ميآيد ميگويم ديگر[16] فكر چيز ديگري نميكنم، ولي من ميدانم كه لياقت شهيد شدن را ندارم. امكان دارد زخمي يا معلول گردم. خيلي بودند كه از اول جنگ بارها در جبههها بودند ولي يك خراش هم برنداشتند. كساني بودند كه زخمي شدند يا براي چندمين بار به جبهه رفتند و يا اولين بار آنها را از پا درآورد. من «از تو ميخواهم به اخبار راديو تلويزيون خوب توجه كني».[17] در صورت [گرفتن يا اعلام][18] خبري از من نكند به اين طرف و آن طرف بروي، چون مسئولين خودشان ميدانند چكار كنند. به محض كوچكترين خبري شماها را در جريان ميگذارند و يك[19] وقت ديدي انشاءالله صحيح و سالم [...][20] برگشتم نزد شما. همين ديشب در مراسم دعاي توسل[21] و صبح امروز در مراسم صبحگاه، فرمانده گفت كه هركس نميتواند در عمليات شركت كند برود نزد فرمانده گروهانها و بگويد نميتوانم [...].[22] خدا شاهد است يك نفر از رزمندگان اينكار را نكرد و همه با گريه و سلام و صلوات آمادگي خودشان را اعلام كردند. خوب ديگر سفارشت نميكنم. آن وصيتنامه كه قبلاً نوشته بودم [...][23] خودم ميباشد. طبق همان وصيتنامه رفتار كنيد. مضافاً به اينكه از حقوقم بدهي دكان را پرداخت كن. كتابها را براي بچهها بگذار باشد تا از آنها استفاده كنند. خمس و زكات هم بده [...][24] ولي براي رفع هرگونه اشكال شرعي از همان پساندازها مقداري خمس و زكات بدهيد [...][25] زياد است انشاءالله در نامههاي [...][26] اگر هيچ ديگر هيچ. همة شما را به خداي بزرگ ميسپارم.
خدانگه دار، قربان همة شما[1]- آل عمران/ 194.
[2]- خوانا نيست.
[3]- در اصل وصيت «تنعم خواهم بود».
[4]- در اصل وصيت «هوا».
[5]- خوانا نيست.
[6]- خوانا نيست.
[7]- در اصل وصيت «يه».
[8]- در اصل وصيت جمله اندكي گنگ و ثقيل است. «به وقت جوان كرده پشت سر [...]»، نامفهوم است.
[9]- خوانا نيست.
[10]- خوانا نيست.
[11]- خوانا نيست.
[12]- عبارت غيرقابل مفهوم است.
[13]- در اصل وصيت «يه».
[14]- عبارت مفهوم نيست.
[15]- در اصل وصيت «نياندازي».
[16]- در اصل وصيت ديگه (با لهجه شكسته فارسي- يا تهراني).
[17]- جمله در اصل وصيت چنين است كه بهضرورت فصاحت بدون تغيير كلمهاي نوع چينش را تغيير داديم: «از تو ميخواهم خوب توجه به اخبار راديو تلويزيون كن».
[18]- از سياق كلام چنين برميآيد كه واژهاي چون «گرفتن يا اعلام» از قلم افتاده باشد.
[19]- در اصل وصيت «يه».
[20]- خوانا نيست.
[21]- در اصل وصيت دعا توسل.
[22]- از سياق كلام برميآيد با جمله با فعل «شركت كنم» تمام بشود كه در اصل وصيت وجود ندارد.
[23]- افتادگي دارد. قسمتهايي از آغاز و بعضاً پايان هر سطر در كپي چاپ نشده است. احتمالاً در اصل وصيت افتادگي در حواشي نسخة اصلي باشد.
[24]- خوانا نيست.
[25]- خوانا نيست.
[26]- خوانا نيست.