کتاب شکوه پرواز نوشته زهرا علی زاده برمی
کتاب شکوه پرواز خاطراتی از شهید والامقام محمد رضا علی زاده برمی مقرر است در 22 اسفند سال 95 رونمایی گردد .
نوید شاهد: کتاب شکوه پرواز اثر نویسنده زهرا علی زاده برمی با موضوع خاطرات شهید محمد رضا علی زاده برمی با مشارکت بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان و شهرداری شهرستان دامغان در سال 95 به چاپ رسیده است و مقرر است در 22 اسفند ماه سال جاری ( روز شهدا رونمایی گردد ).
این کتاب در قطه پالتویی و در تیراژ 1500 عدد منتشر می شود.










در دهم خرداد سال هزار و سیصد و چهل و نه، در روستای بِرُم از توابع شهرستان دامغان در خانواده‌ای اصیل و معتقد به اسلام ناب محمدی و دوست‌دار اهل‌بیت و معصومین :پا به عرصه هستی گذاشت.

پدرش مشهدی عباسعلی که خوش‌اخلاقی‌اش زبانزد دوست و آشنا بود از راه دست‌فروشی، چرخ زندگی خانواده ده نفره‌اش را می‌چرخاند. او هفت فرزند داشت و مشهدی ربابه مادرش نیز برکت خانه آنها بود.

محمدرضا دوران ابتدایی را در دبستان شهید محمد علیزاده گذراند و با وارد شدن به مدرسه راهنمایی شهید آیت‌الله اشرفی اصفهانی ; این دوره را نیز به پایان رساند. هشت ساله بود که انقلاب به پیروزی رسید. همراه برادرانش در مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی شرکت می‌کرد. از همان کودکی اهل مشورت با پدر و مادر و بزرگترها بود. در بسیج شرکت فعال داشت و مسؤول تبلیغات بسیج روستا در پایگاه شهید ابوذر (سابق) و شهید صدوقی (فعلی) بود.

از همان کودکی علاقه زیادی به مسایل دینی داشت و در مراسم مذهبی روستا خصوصاً دعای کمیل شرکت فعال داشت و خودش در جمع دعا می‌خواند. مسجدی بود و اهل نماز جمعه و جماعت.

اهمیت زیادی برای واجباتش قایل بود. بعد از یادگیری روخوانی قرآن کریم سعی در یادگیری ترتیل و صوت و لحن داشت. سپس جهت فهم و تدبر و تفسیر آن گامی بلندتر برداشت. دست‌نوشته‌هایش در مورد شأن نزول سوره‌ها و آیات قرآن کریم گواه روشنی بر این مطلب است. به همین خاطر بعد از پایان دوره راهنمایی وارد حوزه علمیه حاج‌فتحعلی‌بیک (امام صادق فعلی) شد و افتخار شاگردی امام زمان 7 را پیدا کرد. از محضر علمایی چون آیت‌الله نعیم‌آبادی و حجج اسلام شیح‌محمد ترابی، سیدمسیح شاهچراغی و سیدمحمد شمسی‌پور، شیخ‌عالی‌شعنی بهره‌مند گردید. سپس راهی قم شد و یک سال هم در مدرسه حقانی درس خواند.

بسیار مؤدب و خوش اخلاق بود. نظم و انضباط خاصی داشت. مظلوم، دلسوز، بی‌ریا، باهوش و تیزبین بود و با صفا و فوق‌العاده با نفوذ. شوخ طبع بود و معمولاً متبسم و با نشاط و زاهد و پارسا.

به پدر و مادر احترام می‌گذاشت و روی حرف آنها حرف نمی‌زد. در بین خصلت‌هایش تنفر از دروغ و غیبت شاخص‌تر بود و همیشه می‌گفت:

در گفتن عیب دگران بسته زبان باش

با نیکی خود عیب نمای دگران باش

در چهار مرحله جمعاً سیصد و پنجاه و دو روز توفیق حضور داوطلبانه در جبهه داشت. اهل نمازشب و راز و نیاز و اخلاق اسلامی بود و مانند دیگر همرزمانش که زاهدان شب بودند و شیران روز، بزرگی‌اش را از نماز شب دارد.

با آرپی‌چی‌اش به شکار هیولای آهنی رفته بود که در تاریخ چهارم دی ماه هزار و سیصد و شصت و پنج معراجش را در جاده6 شلمچه در عملیات کربلای4 با اصابت گلوله به قفسه سینه و افتادن به سجده وصال آغاز کرد و به صف کربلاییان پیوست.

بدن پاکش بعد از گذشت حدود چهل روز که زیر آسمان کربلای ایران آرمیده بود به دامغان برگردانده شد و پس از تشیع با شکوه در گلزار شهدای روستای برم، آرام گرفت.

هر چهار طلبه حجره3 شهید شدند. حسن صرفی، ابوالفضل خراسانی و محمد خراسانی دوستان هم‌حجره‌ای محمدرضا بودند.

انتهای پیام


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده