وصیت نامه شهید علی رضا آشوری / شهدای استان سمنان
بسمالله الرحمن الرحيم
«اللهم اجعلني من جندك فان جدت هم الغالبون واجعلني من حزبك فان حزبك هم المفلحون و اجعلني من اوليايك فان اوليائك لاخوف عليهم و لاهم يحزنون»[1] «خدايا مرا از سپاه خويش قرار ده، زيرا سپاه تو پيروزند و بگردان مرا از حزب خود، زيرا حزب تو رستگارند و مرا از دوستان خويش قرار ده، زيرا كه دوستان تو [را نه] بيمي بر آنان است و نه آنان اندوهگين ميشوند».[2]
بهنام الله، پاسدار[3] حرمت خون شهيدان اسلام، ياريدهندة مظلومان و در هم كوبنده ستمگران و با سلام بر امام عزيزم، خميني بتشكن، آن پير جماران، آن خورشيد تابان، آن زاهد شب و شير درندة روز كه راه فراموش شده [اسلام] محمدي را به[4] ما آموخت و سلام بر شهيدان، شعله افروزان جامعه بشريت، كه چگونه زيستن را به ما آموختند.[5] حضور محترم پدر و مادر عزيزم را سلام ميرسانم[6] و اميدوارم كه اين سلام من را بپذيريد[7] و پدر و مادرجان، شما من را بزرگ كرديد و من را خدا به شما داده است و خدا هم از شما ميگيرد و انتظار من اين است كه بعد از مرگ من براي من گريه نكنيد و افتخار كنيد كه چنين جواني را تربيت كرديد و در راه اسلام داديد و پدرجان و مادر عزيزم، من اگر شهيد شدم و لياقت آن را اگر داشتم من را بايد ببخشيد و حلالم كنيد و من را توي ابر[8] همان جايي كه برادران جاي شهدا انتخاب كردند كه توي درانها[9] هست آنجا دفن كنيد و زياد خرج براي مجلس من نكنيد[10] و شما نبايد براي من گريه كنيد، چون من در راه[11] خدا رفتم و مادر عزيزم و خواهر مهربانم حجابتان را حفظ كنيد و از بهر من شيون نكنيد و بيرون شيون نكنيد، ولي توي خانه هر كاري ميكنيد كنيد و همسر عزيزم، من از تو خواهش كه دارم بعد از مرگ من حجابت را حفظ كن و به[12] زندگاني خودت مشغول باش و نباشد كه بعد از من زندگاني نكني و من از تو انتظار دارم كه بعد از مرگ من با پدر و مادر من مشغول زندگي باش و پدر مادر من را نگهداري كن[13] و تا آنها بوي تو را از من بگيرند و اگر اين كار را نكني، من از تو راضي نيستم و روز قيامت جلوي تو را ميگيرم و پدر و مادرجان، من از شما ميخواهم كه بعد از من با همسر من زندگي كنيد و بهخاطر خون شهدا و بهخاطر خون من با هم زندگاني كنيد و اگر همسرم نخواست زندگاني كند و خواست برود جاي ديگر زندگاني كند، وسيلههايي كه پدر و مادر خودش به آن دادهاند سوا[14] ميكنيد ميدهيد به همسر. بعد اگر خواست[15] برود كه برود و شما چيزي به آن نگوييد و براي من هم ناراحت نباشيد و وسيلههايي كه من براي زندگي خودم خريداري كردم، آنها را به تكتك برادرانم تقسيم ميكنيد و براي خود آنها ميدهيد تا[16] از من يك يادگاري داشته باشند و هر دم مرا ياد كنند و تقسيم كنيد تا بخورند[17] نوشجان آنها باشد و پدر و مادر عزيزم، آن مقدار پولي كه من از يحيي آشوري ميخواهم به مبلغ 2500 تومان آن را بگيريد خرج من بكنيد و ديگر عرضي ندارم، بهجز سلامتي امام و پيروزي رزمندگان اسلام و شما برادران عزيزم و مهربانم. من از شما برادر محرم خودم، آقاي محمدرضا، ميخواهم كه بعد از من راه من را ادامه بدهي و سنگر من را خالي نگذاري و انتقام خون شهدا[ي] ايران و خون من را از ستمگران بگيري و بعد از شما از برادران عزيزم، غلامرضا و حسين و حسن و صادق، ميخواهم كه راه شهدا را ادامه بدهند و كربلا را از چنگ كافران آزاد كنيد و ميكنيد و برادرجان محمد به همين زود[ي] پيروز ميشويم و كربلا را ميگيريم.[18] اگر من به كربلا نرسيدم كه زيارت كنم، تو ميروي سلام من را به اباعبدالله الحسين(7) ميرساني و از عوض من زيارت ميكني و من ديگر عرضي ندارم بهجز سلامتي شما. خداحافظ، به اميد ديدار در روز قيامت و مادرم و خواهرم حجابت را، پدرم و برادرم نگاهت[19] را بهخاطر خون شهدا حفظ كن.
«الجلوس في المسجد [...][20] الصلوه عباده [...]»[21]
«نشستن[22] در مسجد به انتظار نماز عبادت است، تا حدث نباشد غيبت نباشد» پيامبر اكرم(6).
پدر عزيزم و مادر مهربانم و برادرانم و خواهران عزيزم به مسجد برويد و انتظار نماز بكشيد چون عبادت است، ولي در مسجد غيبت نكنيد چون گناه بزرگي است.
«والسلام»[23]
خداحافظ
عليرضا آشوري[24]
تاريخ 23/12/1363
[1]- صحيفه سجاديه، دعاي روز سهشنبه.
[2]- ترجمه دعاي صحيفه سجاديه.
[3]- در اصلِ وصيت «پاسداران».
[4]- در اصلِ وصيت «بر».
[5]- تعبير برگرفته از جمله معروف دكتر علي شريعتي است كه: خدايا چگونه زيستن را به من بياموز، چگونه مردن را خود خواهم آموخت (مجموعه آثار دكتر شريعتي).
[6]- در اصلِ وصيت «ميرساند».
[7]- در اصلِ وصيت «به پذيريد».
[8]- روستاي اَبر از توابع شهرستان شاهرود است.
[9]- واژة «توي درانها» نامفهوم است.
[10]- در اصل وصيت «من را زياد خرج براي مجلس نكنيد».
[11]- در اصل وصيت «را».
[12]- در اصل وصيت «با».
[13]- در اصل وصيت «كني».
[14]- در اصل وصيت «صبا».
[15]- در اصل وصيت «خاست».
[16]- در اصل وصيت «و».
[17]- در اصل وصيت «بخروند».
[18]- در اصل وصيت «ميگيرم».
[19]- در اصل وصيت «نگلهت».
[20]- ناخوانا است.
[21]- ناخوانا است.
[22]- در اصل وصيت «نشن».
[23]- در اصل وصيت «واسلام».
[24]- شهيد آشوري در پايان وصيتنامه خانوادگياش را عاشوري نوشته است. در اعلام شهداي استان سمنان ذيل حرف (ع) شهيدي با اين مشخصات وجود ندارد.