متن وصیت نامه شهید مجید آخوندی
وصیت نامه شهدای استان سمنان

بسم‌الله الرحمن الرحيم

«الذين آمنوا يقاتلون في سبيل‌الله والذين كفروا يقاتلون في سبيل الطاغوت و قاتلوا اولياء الشيطان ان كيد الشيطان كان ضعيفا».[1]

«اي اهل ايمان شما در راه خدا و كافران در راه شيطان جهاد مي‌كنند، پس شما مؤمنان با دوستان شيطان بجنگيد و از آنها هيچ بيم و انديشه مكنيد كه مكر و سياست شيطان بسيار ضعيف است».

سلام بر مهدي(عج)، فرمانده نيروي اسلام در جنگ با كفر و كسي كه رمز حمله و پيروزي ما به‌نام اوست يا مهدي(عج) و سلام بر نايب برحقش، اميد مستضعفان جهان، خميني بت‌شكن، ابراهيم زمان و سلامتان باد اي ملت بيدار و هميشه در صحنه و اي شهيدپروران با ايمان و هميشه در خط امام و سلامتان باد اي شهيدان راستين اسلام، اي سرور شهيدان كربلا، اي امام ما، اي حسين ابن علي(7) و درودتان باد اي بهشتي‌ها[2] و اي رجايي‌ها[3] و اي منتظري‌ها[4] و دروتان باد اي شهداي گمنام كربلاهاي ايران، سپاستان باد اي لشكر الله، اي بازوان پُرتوان انقلاب اسلامي و اي در هم كوبندگان كفر و شرك (مورخه 22/4/60 مطابق با سه‌شنبه 21 رمضان، شهرك دارخوين ساعت يك بعدازظهر). امروز كه كاملاً تجهيز شده و آماده‌ايم براي حمله به خط برويم[5] و انشاءالله امشب حمله مي‌شود. امشب شبي است كه ما دو ماه است آرزويش را داريم و امشب كربلا و عاشورا تكرار مي‌شود و امروز روزي است كه همه برادران با چشم نگاه مي‌كنند. آخه[6] فردا صبح معلوم نيست كه چند نفر مهمان خدا باشند و امروز است كه وصيت خود را مي‌نويسم. روي سخنانم فقط با مردم (خواهرها و برادران حزب‌الله است) و با منافقين و سازشكارها و رنگ عوض‌كن‌ها و كساني‌كه قاشق هر آشي مي‌شوند صحبتي ندارم. فقط با آنان سخن مي‌گويم كه كاملاً در خط امام و پيرو ولايت فقيه هستند.

اولين وصيتم اين است كه در تشييع جنازه‌ام و در مجالسي كه به‌خاطر شهدا برپا مي‌شود فقط برادران و خواهران حزب‌الله شركت كرده و با تمام وجود بكوشند و نگذارند كه افراد غيرمكتبي و سازشكاران و منافق شركت كرده و سوءاستفاده كنند. حتي اين افراد اگر از اقوام بسيار نزديك ما باشند و همچنين از برادران روحاني و متعهد و پيرو ولايت فقيه در برنامه‌ها استفاده شود نه از روحاني‌نماهايي كه آبروي اسلام و روحانيت را برده‌اند و در اين لباس مقدس به اسلام و انقلاب ضربه مي‌زنند.

اي برادران و اي خواهران حزب‌الله، نگذاريد كه منافقين در هر شكل و لباسي و در هر گروه و فرقه‌اي با عناوين مختلف و با زدن ماسك اسلام بر چهره‌هايشان فعاليت كنند، آدم‌ها را شناسايي كرده و به آنها فرصت ندهيد. «يحلفون لكم لترضوا عنهم [فان ترضوا عنهم] فان الله لا يرضي عن القوم الفاسقين»[7] «آن مردم منافق براي اينكه شما از آنها راضي شويد قسم‌ها ياد مي‌كنند، پس اگر شما فريب آنها را خورده و از آنها راضي شويد، خدا هرگز از آن گروه فاسق راضي نخواهد شد».

و اين منافقين و كساني كه ضدولايت فقيه هستند بدانند و آن كساني كه با اسلام درمي‌افتند بدانند كه بنا به فرموده مولاي متقيان: «من صارع الحق صرعه»[8] (هر كه با حق كشتي گرفت و درافتاد حق پوزه‌اش را به‌خاك ماليد).

توصيه و وصيت بعدي من به مسئولين عزيز و برادران حزب‌اللهي و پيرو اسلام فقاهتي[9] آموزش و پرورش است به [...][10] شما بيشتر از اين حقير اطلاع داريد كه ما چه وظيفه خطيري به‌عهده گرفته‌ايم و چه امانت‌هاي ارزنده در ركاب كارواني به ما سپرده شده و ما قافله‌سالار آن هستيم كه متاع‌هاي گرانبهايي را حمل مي‌كند و اين ما هستيم كه [...][11] باشيد اين قافله را به صراط مستقيم هدايت كرده و به نور برسانيم يا اينكه آنها را از كوره‌راه‌ها برده و در ظلمت‌ رها سازيم. شما سعي كنيد اين امانت‌ها و اين كاروان را تحويل كساني بدهيد كه در روشنايي حركت كرده و راه نور مي‌پيمايند و به كساني كه در ظلمت قدم برمي‌دارند شما بايد قاطع باشيد و بكوشيد رهروان تاريكي‌ها را بيرون كنيد و عده‌اي را نجات بخشيد. پيروزي كامل انقلاب اسلامي و صدور آن بستگي مستقيم به فرهنگ ما دارد و رابطه مستقيم با نسل آينده (نوجواناني كه مشغول تحصيل هستند). پس اين ما هستيم كه سازنده و خط‌دهنده به نسل جديد مي‌باشيم و در اين راه بايد نسبت به وظيفه و مسئوليتي كه در جامعه اسلامي به عهده ما واگذار شده از هستي مايه بگذاريم و از ناملايمات نهراسيم.

و صحبتي دارم با دانش‌آموزان، اين غنچه‌هاي كوچك و نشكفته:

عزيزان من، لابد يادتان هست كه با هم چه برنامه‌ها و هدف‌هايي را داشتيم و دنبال مي‌كرديم و شايد تني چند از شما عزيزان گفته‌هاي مرا هنوز به‌ ياد داشته باشيد. مخصوصاً در رابطه با نماز كه با هم‌ پيمان بسته بوديم نمازها را با جماعت خوانده و در نماز جماعت نيز شركت فعالي داشته باشيم. حال كه من نيستم براي شادي و خشنودي خدا و شادي روح من آن برنامه‌ها را ادامه دهيد و يادتان باشد حتماً در آخر نماز كه دست دعا به‌سوي پروردگار بزرگ و بي‌نياز بلند مي‌كنيد، حتماً امام را دعا كنيد و هم‌چنين روحانيت در خط امام و رزمندگان را و در آخر اين حقير فراموشتان نشود كه خداوند بزرگ خشنود مي‌شود وقتي كه مي‌بيند دست‌هاي كوچكي براي استغاثه به درگاهش بلند شده و نااميدتان نخواهد كرد و دعاي شما را مورد اجابت قرار خواهد داد. باز هم تكرار مي‌كنم دعا يادتان نرود. به‌خصوص براي امام عزيزمان.

معلم ديگري كه بعد از من سر كلاستان خواهد آمد بگوييد كه همه‌اش به‌فكر بازي و توپ نباشد. به او بگوييد معلم شهيد ما برنامه‌اي ديگر داشت. بگوييد كه ما به ورزش روحي بيشتر احتياج داريم تا به ورزش جسمي. اول غذاي روح ما را تأمين كن، بعد غذاي جسممان را، كه ورزش بايد وسيله باشد نه هدف. بنا به گفته رئيس‌جمهور عزيز و در خط امام ما (ورزش بايد مقدمه سپاهيگري در اسلام باشد). در رابطه با ورزش روحي با شما دانش‌آموزان عزيز حرف‌ها زده بودم و شما خوب يادتان هست.

ملت عزيز تقوا پيشه كنيد و از گناه بپرهيزيد و چنان زندگي كرده و فكر كنيد كه هر آن خواهيد مرد و بايد براي آخرت توشه‌اي داشته باشيد.

نماز را سبك نشماريد و آن را سر وقت و با جماعت بخوانيد. مخصوصاً در نمازهاي جمعه شركت كنيد كه همه كارهاي ما به‌خاطر نماز است. به حرف‌هاي امام عزيز دقيقاً و عميقاً توجه كنيد كه امروز اسلام در وجود او خلاصه شده و ضربه خوردن به او يعني ضربه خوردن به اسلام. برادران عزيز در خط امام نگذاريد سنگر من خالي بماند و اسلحه‌ام بر زمين. «و قاتلوا في سبيل‌الله واعلموا ان الله سميع عليم»[12] «جهاد كنيد در راه خدا و بدانيد كه خدا به گفتار و كردار خلق دانا و شنواست».

پدر و مادر و خانوادة عزيزم: ‌چند سال قبل از انقلاب در يكي از عاشوراهاي حسيني كه تعزيه مي‌خواندند، وقتي كه تمام ياران امام حسين(7) شهيد شدند و امام تنها ماند، به شمشيرش تكيه زد و نداي «هل من ناصر ينصرني»[13] سر داد ولي كسي نبود كه به ندايش لبيك گويد. من آن‌روز آرزو مي‌كردم كاشكي من در آنجا بودم و به نداي امام پاسخ مي‌گفتم و هزار جان مي‌داشتم و در راهش فدا مي‌كردم. اين بزرگ‌ترين آرزويم بود و حال من به آن آرزو رسيده‌ام و در كنار حسين زمان و در ركاب او آنقدر مي‌جنگم كه به معبودم بپيوندم و از اين نظر خوشحال و سعادتمندم و شما نيز اگر سعادت مرا مي‌خواهيد خوشحال باشيد كه فرزندتان به آرزويش رسيد و ناراحتي نكنيد كه راضي نيستم.

شايد بسياري از جوانان آرزويي همچون من داشتند ولي حال آنها را چه مي‌شود كه نمي‌خواهند به آرزويشان جامة عمل بپوشانند. براي جبهه رفتن بهانه‌هاي گوناگون براي خودشان مي‌آورند. چنانچه دو سري جديد اعزام شدند و از[14] برادران بسطامي ما خبري نشد. انشاءالله كه بيشتر توجه داشته باشند كه امروز به گفته امام همة هم و غم ما بايد جنگ باشد و قرآن نيز مي‌فرمايد: «و لقد كنتم تمنون الموت من قبل ان تلقوه فقد رأيتموه و انتم تنظرون»[15] «شما همان‌ كساني هستيد كه پيش از آنكه دستور جهاد براي مسلمين بيايد با كمال شوق آرزوي جهاد و كشته شدن در راه خدا مي‌كرديد، پس چگونه امروز به جهاد در امور سخت و شديد از مرگ نگران مي‌شويد؟»

در خاتمه همه شما عزيزان را به خدا مي‌سپارم و اميدوارم كه همه‌تان را خداوند به صراط مستقيم هدايت كند. «ربنا انّنا امنا فاغفرلنا ذنوبنا وقنا عذاب النار»[16] «پروردگارا به كرم خود گناهان ما ببخش و ما را از عذاب آتش جهنم نگه دار».

از همگي التماس دعا دارم

بردارتان مجيد

(خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار)



[1]- نساء/ 76.

[2]- ر.ك. تعليقات.

[3]- ر.ك. تعليقات.

[4]- ر.ك. تعليقات.

[5]- دقيقاً يك‌ماه قبل از تاريخي كه شهيد اعلام كرده يعني 21/3/1360 در منطقه دارخوين عملياتي با نام فرمانده كل قوا، خميني روح‌الله انجام شده است. در شرق كارون (جنوب دارخوين) بعد از آن در 15/6/60 عملياتي ديگر در جبهه جنوبي رودخانه كرخه صورت گرفته است. عملياتي كه با رمز يا مهدي ادركني انجام شده در 20/9/60 حدوداً 5 ماه بعد از تاريخي كه در وصيت‌نامه آمده است. اين عمليات در غرب (سرپل ذهاب) بوده است.

[6]- لفظ آخه اگرچه از زبان عاميانه است ولي براي شهيد بسيار مأنوس و صميمي است. در پشت اين لفظ حسرت پرواز همرزمان شهيد نهفته است.

[7]- توبه/ 96.

[8]- نهج‌البلاغه، حكمت 408.

[9]- ر.ك. تعليقات.

[10]- خوانا نيست.

[11]- خوانا نيست.

[12]- 244/ بقره.

[13]- ر.ك. تعليقات.

[14]- در اصل وصيت حرف اضافة «از» دو بار آمده است.

[15]- آل عمران/ 143.

[16]- آل عمران/ 16.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده