کمکم با نماز، قرآن و مسجد انس بیشتری پیدا کرد
به گزارش نوید شاهد سمنان؛ پنجم اردیبهشت ۱۳۴۰ در خانه علیاکبر احمدیدرجزینی، در سمنان پسری به دنیا آمد که نامش را محمد گذاشتند. شهید محمد احمدیدرجزینی چهارساله بود که با برادرانش به مکتبخانه ملارضا سپردهشد تا نماز و قرآن را بیاموزد. کمکم با نماز، قرآن و مسجد انس بیشتری پیدا کرد.
دوران ابتدایی را در سمنان و راهنمایی و دبیرستان را در گرمسار و
سمنان گذراند. همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی، پابهپای مردم، با پخش اعلامیههای
امام و شرکت در راهپیماییها فعالیت میکرد. سالهای
آخر دبیرستان را طی کرد. خرداد ۵۹ دیپلم اقتصاد گرفت.
در سیستان و بلوچستان
دوره آموزشی را گذراند و به آبادان اعزام شد. تمام مدت خدمتش، در ارتش و در جبهه
گذشت. بیش از سه ماه از پایان خدمت سربازیاش نگذشتهبود
که از طریق بسیج، در جبهه حضور پیدا کرد. در عملیاتهای والفجر سه و چهار شرکت
داشت. در مدت حضورش در جبهه به عنوان تکتیرانداز و آرپیجیزن خدمت کرد.
ذکر لحظه پایانی
مهدی خراسانی همرزم محمد از لحظه شهادتش میگوید: انگار گرای دقیق سنگرهای ما را به دست آوردهبودند. بستند به گلوله خمپاره شصت؛ قدمبهقدم و سنگربهسنگر. محمد جلوی سنگرش ایستادهبود و با فریاد میگفت: «برین توی سنگرها! کسی بیرون نمونه!»
محمدعلی محبوبی سعی کرد خودش را به محمد برساند. شاید میخواست با او در یک سنگر باشد. مثل برق به طرفش دوید. بارش گلوله خمپاره، فرصت هر کاری را از ما سلب کردهبود. همه سعی داشتیم سرها را از خشونت گلولههای خمپاره بدزدیم.
در حینی که محبوبی، خود را به محمد نزدیک کردهبود، یک گلوله خمپاره به درخت جلوی سنگر خورد. آن را از نیمه شکست و روی سنگر احمدی پرتاب کرد. محمد از همین گلوله نصيب برد. ترکش به کنار گوشش خورده و مقداری از صورت را بردهبود. وقتی بالای سرش رسیدیم، هنوز خون سرش، محاسنش را خضاب میکرد.
پایان ذکرش بود: «الهی رضا بقضائک، صبره على بلائك، لا معبود لی سواک.»
سرانجام محمد در بیست و شش آبان ۱۳۶۲ در پنجوین عراق، در ادامه عملیات والفجر چهار از ناحیه سر، هدف ترکش قرار گرفت و به شهادت رسید. پیکر مطهرش پس از تشییع در گلزار شهدای سمنان در امامزاده یحیی دفن شد.
منبع: کتاب فرهنگنامه شهدای استان سمنان-شهرستان سمنان/ نشر زمزم-هدایت