عملیات فتح المبین و رشادتهای سیدمحمود
به گزارش نوید شاهد فارس، شهید «سیدمحمود حسینی» پنجم فروردین ۱۳۳۹ در ارسنجان دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در زادگاهش سپری کرد و در هفتسالگی وارد مدرسه شد. او از سنین کم کوشش میکرد با انجام کارهای مختلف از بار سنگین مسئولیت پدر بکاهد و کمکحالش باشد.
تحصیلات ابتدایی را در حالی به پایان رساند که اوقات فراغتش را بیشتر صرف کار برای کمک به خانواده میکرد. دوره راهنمایی را نیز در ارسنجان پشت سر گذاشت و سپس برای ادامه تحصیل به شیراز رفت و در دبیرستان نمازی رشته ریاضی و فیزیک را مشغول تحصیل شد.
در ایام تابستان و تعطیلات نوروز به کار مشغول بود. هزینه تحصیل خود را فراهم کند تا باری از دوش پدر بردارد. پس از پایان سال اول دبیرستان در تابستان ۱۳۵۴ پدرش پس از مدتی بیماری درگذشت و مسئولیت سرپرستی خانواده بر دوش سیدمحمود و برادرانش سنگینتر شد. از آن پس علاوه بر تحصیل به طور مرتب کار میکرد و در حد توان کوشید معیشت خانواده را نیز تأمین کند.
سال ۱۳۵۵ برای تأمین هزینه زندگی وارد شرکت ساختمانی «اتقن» شد که در واقع پایگاهی برای فعالیتهای سیاسی و مبارزه علیه رژیم پهلوی به شمار میرفت. در این شرکت سیدمحمود تایپ و تکثیر اعلامیههای انقلابی را فراگرفت و در توزیع آنها تلاش فراوانی داشت.
با پیروزی انقلاب اسلامی در کمیتهها همکاری کرد و برای دفاع عقیدتی و نظامی از انقلاب به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شیراز درآمد و از اعضای اولیه سپاه شد. مدتی در واحد روابط عمومی و سپس در بخش تسلیحات فعالیت کرد و امورش را صرفاً برای رضای خدا انجام میداد. هرگز چشمداشت به پاداش یا مسئولیت بالاتر نداشت.
با شروع غائله کردستان و توطئههای آمریکا همراه رزمندگان عازم سنندج شد و در شرایطی سخت به همراه دیگر همرزمانش شهر را از وجود ضدانقلاب پاکسازی و در آنجا مستقر شد.
با بازگشت از کردستان و با آغاز جنگ تحمیلی از نخستین نیروهای اعزامی سپاه شیراز به جبههها بود و مدتی در فارسیات اهواز در شرایط دشوار به دفاع پرداخت. پس از فرمان صریح امام خمینی(ره) درخصوص شکستن محاصره آبادان به همراه یکی از دوستانش پیمان بست که تا رفع محاصره در آنجا بماند.
یک روز برای وضو گرفتن از سنگر خارج میشود که با اصابت خمپارهای در نزدیکیاش از ناحیه گردن، شکم، دست، زانو و پشت پا مجروح میشود و پس از انتقال به بیمارستان آبادان و تهران با معجزه از مرگ نجات مییابد.
پس از بهبودی نسبی دوباره با اصرار فراوان راهی جبهه شد. اسفند ۱۳۶۰ در عملیات فتحالمبین با وجود پیشنهاد مسئولیتهای سنگینتر، فرماندهی یکی از دستهها را برعهده گرفت. گروهان تحت فرمان او نخستین گروهی بود که وارد عملیات شد و باوجود تلفات سنگین، توانستند شمار بسیاری از نیروهای دشمن را اسیر و فرمانده گروهان را آزاد کنند.
پس از عملیات به شیراز بازگشت و به فعالیت خود ادامه داد. مرداد ۱۳۶۱ داوطلب اعزام به جبهه کوشک شد و با توجه به تخصصش مسئول تسلیحات لشکر فجر شد.
وی سرانجام چهارشنبه سوم شهریور ۱۳۶۱ پس از اقامه نماز عازم مأموریت شد و در جریان رشادتهای بسیار به دست تکتیرانداز بعثی به شهادت رسید. پیکر پاکش در گلزار شهدای شیراز به خاک سپرده شد.
انتهای متن/