
وصیتنامهای از قلب یک نوجوان شهید: «خون ناقابلم را برای اسلام هدیه میکنم»
به گزارش نوید شاهد گیلان، ابراهیم، نوجوانی که هنوز رنگ بلوغ را تمام نچشیده بود، اما گویی روحی بزرگتر از قامتش در سینه داشت. سال ۱۳۴۸ در شهر تالش به دنیا آمد. بازیهای کودکانهاش بهسرعت جای خود را به دغدغههای بزرگ داد. دغدغههایی که از جنس میهن، خدا، حسین و قرآن بود. در هفتم مرداد ۱۳۶۴، هنگامی که فقط ۱۶ سال داشت، در جبههای از جبهههای نور، پر کشید.
اما آنچه او را ماندگار کرد، تنها شهادتش نبود، بلکه وصیتنامهای بود که گویی از دل قرنها معرفت و شعور جوشیده بود؛ نوشتهای صادقانه، پر از فهم و صداقت، لبریز از مفاهیم بلند دینی و اجتماعی که تنها از قلب یک شهید واقعی برمیخیزد.
او نوشت: «همانطور که سرورم امام حسین (ع) در مقابل کفر ایستادگی کرد، به پیروی از او ایستادگی خواهم کرد و خون ناقابلم را برای برقراری اسلام و قرآن هدیه میکنم.»
و این فقط یک جمله نبود، بلکه خلاصهای بود از فلسفهی زیست و مرگش.
شهید ابراهیم وظیفه، با نگاهی دقیق و روشن به شرایط انقلاب، جنگ و جامعه، حضورش در جبهه را چنین معنا میکند: «من بر اساس رسالت مسئولیتی که در برابر انقلاب اسلامی که خونبهای هزاران شهید است، به جبهه اعزام شدهام. گام نهادن در این مسیر خدایی را فریضه میدانم. اگر دشمن را شکست دهیم، پیروزیم، و اگر کشته شویم، باز هم پیروزیم؛ چون شهید میشویم...»
او با اینکه نوجوان بود، اما افق نگاهش چنان وسیع بود که نهتنها به دشمنان خدا هشدار میداد، بلکه به مردم، دوستان، خانواده، و حتی نسلهای آینده نیز پیام میداد.
در سطور آخر وصیتنامهاش، از مادرش حلالیت میطلبد، دلنگران خواهرانش است، آرزو دارد آنها زینبوار زندگی کنند و با لحنی لطیف، اما محکم، از همه میخواهد که دنیا را مزرعهی آخرت ببینند.
«مادر جان! تو و خواهرم چنان حرکتی از خود نشان بدهید که الگوی دیگران باشید... حجاب خواهرانم، کوبندهتر از سلاح است... برادرانم! در هرجا که هستید، از خودتان پاسداری کنید و پاسدار دین باشید...»
وصیتنامه ابراهیم، حکایت نوجوانی است که کودکانه نیندیشید. او با دلی مطمئن، به استقبال شهادت رفت، و آن را نه غم، که عروسی دانست؛ تا جایی که از مادرش خواست در شهادتش گریه نکند، چون این راه، راه افتخار است: «مادر جان! وقتی خبر شهادتم را شنیدی، حتی یک قطره اشک هم نریز...، چون کسی در دامادی فرزندش گریه نمیکند.»
در دورانی که برخی از مردان بزرگ از ایستادن در برابر دشمن طفره میرفتند، ابراهیمِ نوجوان، چنان ایستاد که هنوز بعد از دههها، وصیتنامهاش الهامبخش است.
شهادت، مقصد او بود، اما مسیرش آگاهی، بصیرت، حیا، حجاب، غیرت، ایمان و عشق به خدا بود؛ همان چیزهایی که امروز هم جامعه به آن نیاز دارد.