در گفتگو با جانباز دفاع مقدس مطرح شد؛
سرهنگ تقی مرادی اظهار داشت: «من معتقدم همانطور که جنگ تحمیلی خسارت‌های بسیار زیادی به ما وارد کرد ولی نعمتی بود برای اقتدار کشورمان؛ الان نیز این اغتشاشات به ما قدرت و شور و نشاط می‌دهد و به ما می‌گوید که باید مراقب انقلاب و نظامتان باشید.»

به گزارش نوید شاهد سمنان، سرهنگ تقی مرادی جانباز ۴۵ درصد دفاع مقدس که سابقه ۵۳ ماه حضور در جبهه‌های حق علیه باطل را دارد، ضمن تسلیت به مناسبت ایام سوگواری دهه آخر ماه صفر در گفتگو با نوید شاهد اظهار داشت: وقتی جنگ تحمیلی آغاز شد من دانشجوی سال آخر دبیرستان بودم که در همان ما‌های نخست به عنوان بسیجی توفیق حضور در جبهه را پیدا کردم. پس از شش ماه به استخدام سپاه درآمدم و ادامه جنگ را از طریق سپاه به جبهه‌ها اعزام می‌شدم. 

ی

وی ادامه داد: در عملیات محرم از ناحیه دست، عملیات طریق‌القدس از ناحیه شکم و در عملیات خیبر از ناحیه سر و دست مجروح شدم. به نظر من علت حمله رژیم بعث عراق به ایران جنبه‌های مختلفی می‌تواند داشته باشد اما یکی از مهمترین دلایلی که وجود دارد این است که دشمن احساس ضعف در قدرت نظامی ایران بعد از پیروزی انقلاب کرده بود. چون آن‌ها دیده بودند که ارتش به هم ریخته است و برخی از فرماندهان ارتش دستگیر شده و تعدادی از آن‌ها اعدام شده بودند، یگان‌های ارتش هم دارای ظرفیت لازم نبودند، آموزش‌ها از بین رفته بود و اوضاع سیاسی مملکت ما هم نامناسب بود و با حضور بنی صدر و منافقین که با آغاز ترور‌ها به جای اینکه بعد از پیروزی انقلاب به دنبال یک حکومت اسلامی مدون و مشخصی باشند آشفتگی در کشور ایجاد کردند. برای آغاز جنگ، دشمن توان خود و توان کشور مقابل را می‌سنجد و وقتی می‌بیند که می‌تواند حرکتی را به نتیجه برساند جنگ یا هر اقدام دیگری را صورت می‌دهد و بعثی‌ها با دیدن این اوضاع برای جنگ با کشورمان ترغیب شدند.


دلیل دیگر اختلافات ریشه‌ای بود که بین ایران و عراق وجود داشت و شاید برای آینده هم این اختلاف وجود داشته باشد و هر زمانی به نقطه‌ای برسیم که در سال ۵۹ ایران و عراق به آن نقطه رسیده بودند احتمال وقوع چنین حرکتی ممکن است و آن هم اختلافات مرزی است. اگر شما نقشه جغرافیایی عراق را بررسی کنید و در آن دقت کنید می‌بینید که عراق در دسترسی به دریا یک مرز محدود ۴۸ کیلومتری آن هم در انتهای خلیج فارس را دارد. از قدیم آن‌ها می‌خواستند مرز‌های آبی خود را گسترش دهد و همیشه ادعا می‌کردند که خوزستان متعلق به آن‌ها است و حتی قبل از انقلاب نیز حرکت‌هایی برای این که خوزستان را بگیرند انجام داده بودند. در بحبوحه پیروزی انقلاب حتی درخصوص قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر که خودِ صدام به عنوان نماینده عراق در الجزایر حضور پیدا کرده بود و قرارداد فی مابین تهیه شده  و توسط خود او به امضا رسیده بود، اما همیشه احساس حقارت می‌کرد از اینکه مرز آبی که در فاصله بین خرمشهر و آبادان با عراق وجود دارد یعنی رودخانه اروند که حدود ۸۰ کیلومتر است، پذیرفته بودند که مرز آبی باید خط تالوِگ باشد یعنی عمیق‌ترین جای رودخانه. صدام بعد از این توافق همیشه احساس حقارت می‌کرد و تحت فشار بود که زحمت‌های عراق را از بین برده و ایران امتیاز زیادی را از این محل گرفته است در صورتی که خیلی از خاک ما را از نواحی مختلف گرفته بود، اما آن نقطه برای او مهمترین نقطه بود.

کشورهایی که پایشان از ایران کوتاه شد، حامی صدام شدند

وی در ادامه گفت: خردادماه سال ۵۷ نمایندگانی از عراق به ایران می‌آیند تا آن قرارداد را نهایی کنند. آن‌ها وقتی به ایران می‌آیند می‌بینند که اوضاع کشور به هم ریخته است و احتمال تغییر رژیم وجود دارد و از توافق خودداری می‌کنند؛ بنابراین بحث شروع جنگ قبل از پیروزی انقلاب در ذهن صدام به وجود آمده بود که بعد از تغییر نظام و ایجاد ضعف در کشور با جنگ و فشار و گرفتن امتیازات بیشتر این قرارداد را قطعی کند. بنابراین یکی از دلایل شروع جنگ شرایط جغرافیایی بود که عراق داشت. ما از نعمت داشتن مرز آبی دو هزار و ۷۰۰ کیلومتری با همه منافع اقتصادی و سیاسی که وجود دارد از انتهای خلیج فارس تا انتهای دریای عمان برخوردار هستیم در حالیکه عراق مرز ۴۸ کیلومتری آن هم در انتهای خلیج فارس دارد که برای رسیدن به دهانه خلیج فارس باید راه آبی هزار و ۵۰۰ کیلومتری را طی کند و این‌ها مهم‌ترین دلایلی بود که عراق را به این نتیجه رساند که جنگ را به کشور ما تحمیل کند. پس از پیروزی انقلاب، به هم ریختگی ارتش و نداشتن ظرفیت لازم سپاه، ژاندارمری و شهربانی برای دفاع از کشور آن‌ها را به این نتیجه رساند که بهترین زمان است که می‌توانند خوزستان را متعلق به خود کنند و یا حداقل اروندرود را به نقشه خود ملحق کنند و برای رسیدن به اهداف خود از کمک‌های بین‌المللی کشور‌هایی استفاده کرد که آن‌ها نیز منافع خود را در جمهوری اسلامی از دست داده بودند.

تمام دسیسه‌های دشمن پس از انقلاب با شکست مواجه شده است

مرادی همراهی برخی از خواص در داخل کشور با دشمنان نظام را عامل ایجاد فتنه پس از انقلاب دانست و تصریح کرد: نظام جمهوری اسلامی در داخل و خارج از کشور مخالفانی دارد، برخی از افراد در داخل تحت تاثیر اقدامات و حرف‌های سلطنت‌طلبان و منافقین بوده‌اند و حتی برخی از این افراد داخلی در دوران انقلاب هم با انقلاب همراه بودند و در پیروزی انقلاب نقش داشته‌اند، اما پس از پیروزی انقلاب احساس کردند آن جایگاهی که می‌خواهند را نمی‌توانند بدست بیاورند و اسلامی را که آن‌ها شناخته بودند و در ذهنشان می‌پروراندند از اسلام ناب محمدی (ص) فاصله بسیار زیادی داشت و با مسلط شدن امام (ره) بر جامعه آن‌ها فشار آوردند که جایگاهی در کشور داشته باشند یا به قولی سهم خواهی کردند اما امام فرمود: «اسلام ناب محمدی (ص) باید در جامعه حاکم باشد» از آنجا بود که آن‌ها راه خود را از نظام جدا کردند. عده‌ای در داخل دست به ترور مردم می‌زدند و عده‌ای هم به خارج از کشور گریختند. کشور‌های غربی نیز با حضور این افراد در داخل به خواسته‌ها و اهداف خود می‌رسیدند. آمریکایی‌ها می‌گفتند با حضور جمهوری اسلامی مشکلی نداریم اما نظام ایران باید تحت امر ما باشد و هر چیزی که ما می‌خواهیم باید انجام دهند؛ اما وقتی که ما اعلام کردیم می‌خواهیم یک کشور مستقل باشیم و روی پای خودمان بایستیم از آن روز به بعد هرچه در توان داشتند گذاشتند تا نظام را تغییر دهند و تاکنون هر چیزی به مخیله آن‌ها رسیده است انجام داده‌اند اما به حول قوه الهی همیشه شکست خورده‌اند.

دفاع مقدس نعمتی برای اقتدار کشورمان بود

وی در ادامه اضافه کرد: جنگ تحمیلی خسارت‌های بسیار زیادی به ما وارد کرد و ما جوان‌هایی را از دست دادیم که جایگزینی برای آن‌ها وجود ندارد اما نعمت بزرگی برای کشور ما بود. امروز این قدرتی که جمهوری اسلامی بدست آورده است یکی از عواملش همین جنگ تحمیلی بود که باعث شده کشور‌های غربی علیه کشور ما در فضای مجازی و رسانه‌ها شبکه‌هایی را ایجاد کنند و با ایجاد ایران هراسی از صدور انقلاب اسلامی به جهان جلوگیری کنند. چون به این نتیجه رسیده‌اند که انقلاب اسلامی ایران بدون هیچ جنگی در حال صدور به کل جهان است و این تفکر استقلال‌طلبانه در حال گسترش است. یکی از راه‌هایی که آن‌ها به اهدافشان می‌رسند همین عوامل داخلی هستند که گوش به فرمان آن‌ها هستند؛ متاسفانه مانند اوایل جنگ که صدام هم نفهمید ظاهری که جمهوری اسلامی دارد همه چیزش نیست و قدرت ایمان مردم است که هر دشمنی را به زانو درمی‌آورد و در طول جنگ نیز همین قدرت ایمان بود که باعث ایستادگی رزمندگان ما شد، الان نیز دشمنان ما همین اشتباه را می‌کنند و دست به هرگونه عملکرد خصمانه برای ایجاد نا امنی در کشور می‌زنند. صدام در ابتدای جنگ وقتی مصاحبه کرد گفت: «بقیه مصاحبه را سه روز آینده در تهران از من بگیرید ما تا سه روز آینده ایران را خواهیم گرفت.» الان هم در همین اغتشاشات جوان‌های ناآگاهی که حضور دارند می‌گویند: «کار این نظام تمام است» اما آن‌ها به قدرت ایمان مردم پی نبرده‌اند و فکر می‌کنند که با این اغتشاشات که در خیابان‌ها اتفاق می‌افتد می‌توانند نظامی که این همه شهید داده است را براندازند؛ آن‌ها فقط زحمت ما را زیاد می‌کنند. من معتقدم همانطور که جنگ تحمیلی خسارت‌های بسیار زیادی به ما وارد کرد ولی نعمتی بود برای اقتدار کشورمان؛ الان نیز این اغتشاشات به ما قدرت و شور و نشاط می‌دهد و به ما می‌گوند که باید مراقب انقلاب و نظامتان باشید.

ایجاد باور و ایمان در مردم رمز موفقیت در دفاع مقدس بود

این جانباز دفاع مقدس در پاسخ به این سوال که رمز موفقیت کشورمان در دوران دفاع مقدس چه بود اظهار داشت: در اوایل جنگ تحمیلی رژیم بعثی عراق با ۱۹۲ فروند هواپیمای جنگی وارد خاک ما شد و کشورمان را بمباران کرد. هزار و ۶۰۰ کیلومتر از مرز ما درگیر جنگ شد و ۱۵ هزار کیلومتر از خاک کشورمان به تصرف آن‌ها درآمده بود. سپاه درگیر ایجاد امنیت داخلی کشور بود و ارتش نیز آن قدر آمادگی نداشت که با دشمن وارد مبارزه شود. رسانه‌های جهانی می‌گفتند ایران نمی‌تواند در این جنگ پیروز شود و باید با مذاکره به این جنگ پایان دهد و اگر هم بخواهد مذاکره کند باید یک هزینه بسیار سنگینی بپردازد؛ یعنی خاکی که صدام تصرف کرده است را باید به او بدهیم و جمهوری اسلامی هم آن طوری که ما می‌خواهیم باید باشد. نقش رهبری حضرت امام (ره) که این باور را در ملت ایران ایجاد کرده بود که اگر می‌خواهید کشورتان را بسازید و از زیر سلطله ستمگران جهان بیرون آیید باید خودتان دست به کار شوید و این شرایط را برای کشور فراهم کنید و هیچ امیدی به بیرون از کشور نداشته باشید. این سخنان امام مصداق آیه شریفه: «إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ؛ اگر نصرت الهی شامل حال شما بشود محال است کسی بر شما غالب آید» بود. امام (ره) به ما فهماند که راه این است که خودتان باید کشورتان را حفظ کنید و بسازید. بر همین اساس صدامی که می‌خواست سه روزه به تهران برسد پنج شش ماه معطل شد و دیگر واقعاً نمی‌توانست پیشروی کند.

آن باوری که امام (ره) به مردم القا کرده بود نتیجه داد

مرادی تصریح کرد: پس از برکناری بنی‌صدر، عملیات فرماندهی کل قوا اولین عملیاتی بود که اجرا شد. ما در این عملیات سه کیلومتر مربع از خاک کشورمان را از بعثی‌ها پس گرفتیم و دیدیم که وقتی که خودمان بخواهیم می‌شود. پس از آن عملیات ثامن‌الائمه، طریق‌القدس و فتح‌المبین اتفاق افتاد. ما باورمان شده بود که با اتحاد سپاه و ارتش، کمک و پشتیبانی مردم و رهبری امام خمینی (ره) می‌توانیم حتی خاکی را که دشمن نیز تصرف کرده است از آن‌ها پس بگیریم. عملیات الی بیت‌المقدس انجام شد و خرمشهر فتح شد. آن باوری که حضرت امام (ره) به مردم ما القا کرده بود نتیجه داد و ما توانستیم روی پای خودمان بایستیم، خلاقیت در بین نیرو‌های ما زیاد شد و حضور در میدان‌ها افزایش پیدا کرد. یکی از عوامل مهم پیروزی ما جدای از رهبری امام (ره) پشتوانه عظیم مردمی بود که آن هم با ایجاد انگیزه امام (ره) در مردم اتفاق افتاد؛ از آن رزمنده‌ای که در میدان نبرد بود تا آن پیرزن و پیرمردی که تمام دارایشان را برای جبهه‌ها ارسال می‌کردند. مردم به این توجه نمی‌کردند که شکست می‌خورند یا پیروز می‌شوند آن‌ها به تکلیف و وظیفه‌ای که امام برای آن‌ها تعیین کرده بود عمل می‌کردند.

انگار می‌دانست آخرین نمازش است

وی در پایان به بیان خاطره‌ای از یک معجزه در عملیات خیبر پرداخت و خاطرنشان کرد: عملیات خیبر‌ یکی از عملیات‌های منحصر به فرد دفاع مقدس است. ما باید به منطقه‌ای می‌رسیدیم که ۵۸ حلقه چاه‌ها نفت رژیم بعثی آن‌جا بود. برای این کار باید ۱۴ کیلومتر از هور عبور می‌کردیم تا برسیم به خط اول جنگ با دشمن. عبور از هور به آسانی عبور از دریا و رودخانه نبود؛ به قدری ریشه نی در آب بود که قایق توان حرکت در این مسیر را نداشت. ما برای این عملیات از لحاظ اطلاعاتی بسیار خوب کار کرده بودیم و توانستیم آبراهی برای عبور نیروها ایجاد کنند. بعثی‌ها اصلا فکر عملیات توسط ما در این منطقه را نمی‌کردند. خلاصه پس از این عملیات که با موفقیت انجام شد و جزایر مجنون بدست ما افتاد برای صدام خیلی گران تمام شد. او تمام توانش را گذاشت تا منطقه از ما پس بگیرد. وقتی ما به منطقه رسیدیم به عنوان پدافندی آن‌جا تحویل ما شد اما مورد پاتک سنگین دشمن قرار گرفتیم. فرماندهی عملیات بر عهده شهید مهدی زین‌الدین بود. انتهای جزیره کانال‌هایی حفر کردیم که بچه‌ها در مقابل پاتک‌های دشمن جان‌پناه داشته باشند. سیزده روز آن منطقه را بمباران کردند تا از ما پس بگیرند. وقتی تانک‌های آن‌ها به نزدیکی ما می‌رسیدند تعدادی از آن‌ها را منهدم می‌کردیم و بقیه فرار می‌کردند. چون از هور فاصله ۸۰۰ متری داشتیم و این فاصله هم توسط دشمن بمباران می‌شد دسترسی به آب برای وضو و طهارت از بین رفته بود و فقط برای آشامیدن آب داشتیم. یک روز متوجه شدم شهید محمود زرگر که یکی از معاونین من بود یک بیست لیتری برداشته است و به سرعت به سمت هور می‌دود. وقتی بازگشت از او پرسیدم که چرا این کار خطرناک را کردی گفت: «امروز می‌خواستم نمازم را با وضو بخوانم برای همین آب آوردم.» با توضیحاتی که داد رضایت من را جلب کرد و پس از وضو به خواندن نماز مشغول شد. مدتی گذشت یک خمپاره درست بالای سنگر ما خورد و وقتی نگاه کردم دیدم دوتن از یارانم شهیدان طاهری و داودی به شهادت رسیده‌اند. دیدم محمود زرگر در سجده است چندین بار صدایش زدم اما جوابی نشنیدم. به او گفتم: «محمود الان وقت سجده‌های طولانی نیست بلند شو!» اما خبری نشد. وقتی بالا سرش رسیدم او را تکان دادم و دیدم او در سجده نمازش به شهادت رسیده است؛ انگار او می‌دانست آخرین نمازش است که می‌خواست با وضو نماز بخواند. الان که دشمنان ما مقابل حجاب و عقاید ما ایستاده‌اند مردم عزیزمان باید بدانند که رزمندگان ما چطور از نمازشان مراقبت می‌کردند.

معجزه در خیبر

مرادی در ادامه گفت: اتفاق عجیبی که در این عملیات افتاد این بود که دشمن هر روز ظهر شروع به بمباران منطقه می‌کرد و آتش سنگینی روی سر ما می‌ریخت. اما روز سیزدهم آنها حمله‌ای نکردند و تا شب منتظر ماندند. وقتی هوا کاملا تاریک شد و اصلا چیزی قابل رویت نبود آن‌ها آماده حمله شدند. از یک طرف آتش بر سر ما می‌ریختند و از طرفی دیگر صدای تانک‌هایشان درآمد و هر لحظه به ما نزدیک‌تر می‌شدند و ما هیچ دیدی نداشتیم. با جستجو میان گردان متوجه شدیم که متاسفانه هیچ‌گونه منوری هم برای ایجاد روشنایی باقی نمانده است. به جایی رسیده بود که صدای بعثی را می‌شنیدیم. تنها راهی که به ذهنم رسید این بود که به بچه‌ها گفتم نارنجک‌ها را آماده کنید تا زمانی‌که تانک‌ها به نزدیکی کانال رسیدند بروید و آن‌ها را داخل تانک‌ها بیندازید. در همین گیر و دار اتفاق عجیبی افتاد؛ از جناح چپ گردان با فاصله حدود یک کیلومتری یک شی روشنی به طرف تانک‌های عراقی پرتاب شد و روشنایی خاصی میان تانک‌ها به وجود آمد و بلافاصله ما شروع کردیم به منهدم کردن آن‌ها. واقعا نفهمیدم که این نور از کجا آمد و چه کسی شلیک کرد و تا آخر هم برای ما مبهم ماند. بعد‌ها سید تقی شاهچراغی که از فرماندهان ما بود نیز همین اتفاق را برایمان تعریف کرد که در عملیات دیگری رخ داده بود و این واقعاً یک معجزه‌ای بود که در عملیات خیبر اتفاق افتاد.

 

گفتگو از حمیدرضا گل‌هاشم

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده