خاطرات
چهارشنبه, ۱۷ آذر ۱۴۰۰ ساعت ۰۹:۲۰
شهید در نامه ای که شهيد حسن ابوالقاسمي به دوست خود نوشته است آمده است: دوست من ما در زماني زندگي مي كنيم كه اسلام عزيز و مظلوم مورد هجوم ابرقدرت ها قرار گرفته تا آنجا كه نور درخشان اسلام را خاموش كند يا لااقل از نورافشاني آن جلوگيري كند و موتور تقويت كننده نور اسلام احتياج به سوخت دارد كه سوخت آن از خون ماست. در ادامه خاطراتی از این شهید والامقام را می خوانید.

به گزارش نوید شاهد استان قم، شهيد حسن ابوالقاسمي نجف آبادي در اسفند ماه 1346، در شهر نجف آباد پا به عرصه وجود نهاد.

بعد از مدت زماني به همراه خانواده عازم قم شد.

بعد از اتمام تحصيلات راهنمائي وارد دروس دبيرستاني شد. او درضمن تحصيلات وظيفه خود را چنين دانست كه به جبهه برود. او با ديدن دوره امدادگري از نجف آباد عازم جبهه حق عليه باطل شد و بازدوباره ازشيراز عازم جبهه حق عليه باطل شد و در بهداري لشگر علي ابن ابيطالب(ع) مشغول فعاليت شد.

سرانجام حسن ابوالقاسمي اين جوانمرد بزرگ درعمليات غرورآفرين والفجر8 در اواخر سال1364، به شهادت رسيد.

حسن ابوالقاسمي درنامه اي به يكي ازدوستان خود، هدف حضورش در جبهه را اين چنين بيان مي كند؛

 دوست من ما در زماني زندگي مي كنيم كه اسلام عزيز و مظلوم مورد هجوم ابرقدرت ها قرار گرفته تا آنجا كه نور درخشان اسلام را خاموش كند يا لااقل ازنورافشاني آن جلوگيري كند وموتور تقويت كننده نور اسلام احتياج به سوخت دارد كه سوخت آن ازخون ماست.

شايد خون من بتواند قطره اي ازسوخت آن موتور را تامين كند و پيش خدا سرافراز و سربلند باشم.

به نقل از مادر شهید؛

 حسن آقا خیلی جوان فعال بود. به بسیج رفت و آمد داشت.

در تکیه­ ها و مراسمهای عزاداری شرکت می ­کرد.

یک دوچرخه داشت و با بچه­ ها همیشه قرار می­ گذاشتند و به جمکران می­ رفتند.

به هم کمک می­کردندو نوبتی سوار دوچرخه می­ شدند.

یکی از همسایه ­هایمان می ­گوید: بچه­ ام مریض شده بود.

حسن آقا با دوچرخه اش او را به بیمارستان گلپایگانی برد. هر کس را می ­بینم از کمک و همیاری حسن آقا می گوید.

ایام تابستان همیشه جبهه می­رفتند تا اینکه به شهادت رسیدند.

مزار این شهید والامقام در گلزار شهدای علی بن جعفر قم می باشد.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده