چهارشنبه, ۰۳ آذر ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۲۵
پدر شهید «مصطفی دوست‌محمدی» نقل می‌کند: «مدام توی فکر بود و بی‌قراری می‌کرد. به هر دری می‌زد تا روزنه‌ای برای رفتن به جبهه باز کند. یک شب گفت: بابا! رضایت نامه‌ام رو امضا می‌کنی تا برم جبهه؟ ...» نوید شاهد سمنان به مناسبت هفته بسیج، خاطراتی از این شهید گرانقدر را برای علاقه‌مندان منتشر می‌کند.

روزنه‌ای برای رهایی

به گزارش نوید شاهد سمنان؛ شهید مصطفی دوست‌محمدی پنجم خرداد ۱۳۴۸ در شهرستان سمنان ديده به جهان گشود. پدرش صفرعلی و مادرش كشور نام داشت. دانش‌آموز دوم راهنمايی بود. به عنوان بسيجيی در جبهه حضور يافت. بيست و دوم بهمن ۱۳۶۴ در ام‌الرصاص عراق به شهادت رسيد. پيكر وی مدت‌ها در منطقه برجا ماند و پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

 

روزنه‌ای برای رهایی

مدام توی فکر بود و بی‌قراری می‌کرد. به هر دری می‌زد تا روزنه‌ای برای رفتن به جبهه باز کند.

یک شب گفت:

- بابا! رضایت نامه‌ام رو امضا می‌کنی تا برم جبهه؟

- تو که تازه سیزده سالته اعزامت نمی‌کنن.

- حالا اگه می‌شه امضا کن و ...

- بپرس اگه تو رو می‌برن من راضی‌ام و امضا می‌کنم.

از خوشحالی در پوستش نمی‌گنجید. فکر می‌کنم آن شب تا صبح نخوابید؛ تا این که فردایش از بسیج رضایت‌نامه آورد و آن را امضا کردم. برای آموزش او را به شاهرود بردند. روز سوم بود که برای او آش پشت پا پختیم. وسط روز بود که سر و کله مصطفی پیدا شد.

تا نگاهش کردم دیدم اشک در چشمانش حلقه زده است و ناراحت است. فهمیدم که به خاطر کوچک بودنش او را برگرداندند. گفتم: «ناراحت نباش پسرجان! شش ماه دیگه می‌تونی به جبهه بری؛ ان‌شاءالله اون موقع رضایت‌نامه رو امضا می‌کنم و می‌ری.»

(به نقل از پدر شهید)

بیشتر بخوانید: وظیفه‌ام دفاع از مملکت اسلامی است

مقید به نماز اول وقت بود

از کوچکی مقید به نماز بود. با آن سن کم شب‌ها زود می‌خوابید تا نماز صبحش قضا نشود، صبح‌ها خودش زود از خواب بیدار می‌شد و لازم نبود کسی او را از خواب بیدار کند.

(به نقل از خواهر شهید)

 

منبع: کتاب فرهنگ‌نامه شهدای استان سمنان-شهرستان سمنان/ نشر زمزم-هدایت

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده