در روایت خاطرات شهید بذرپاچ آمده‌است:
نوید شاهد - "شهید علی‌اصغر بذرپاچ" از شهدای دوران دفاع مقدس است. در روایت خاطرات او آمده است که در زمان مرخصی از جبهه در بسیج و مسجد خدمت می‎کرده است، در ادامه خواندن خاطره‌ای از این شهید خالی از لطف نیست.

خاطره بذر پاچ

به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید علی‌اصغر بذرپاچ، بيست و چهارم بهمن 1345، در روستاي شيخ حسن از توابع شهرستان ساوجبلاغ به دنيا آمد. پدرش رجب و مادرش صغرا نام داشت. دانش آموز سوم متوسطه بود. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. اول اسفند ماه 1365، در فاو عراق به شهادت رسيد. اثري از پیکرش به دست نيامد.


در روایت خاطرات او آمده‌است: خوش اخلاق، کم‌حرف، خوش فهم و به شدت عمل گرا و مسئولیت پذیر بود. سختی کار هر چه بود به جان می خرید و هیچ اعتراضی نمی کرد و بسیار متواضع بود. او را از زبان زبانش نمی شد شناخت چون کمتر حرف می زد یا اظهار نظر می کرد با آنکه مقتضای شور و شوق جوانی و نوجوانی است.

در ادامه خاطره‌ای از او را بخوانید.

یک شب که برادران بسیج در سپاه جمع بودند فردی از کثرت حشرات در مسجد مسجد قدیمی و پیشنهاد سم‌پاشی را مطرح کرد. اکثر برادران اعتراض کردند و پیشنهاد را عملی ندانستند با این توجیه که بوی سم موجب آزار مسجدیان شده و نمی توان جوابگوی مردم بود.

آخر شب که جلسه تمام شده بود و عده ای به خانه رفته و عده‌ای مانده بودند. علی اصغر به شخص پیشنهاد دهنده مراجعه کرده و گفت: من با طرح شما کاملا موافقم بالاخره برای این مشکل چاره‌ای باید اندیشید؛ اگر می‌خواهید سمپاشی کنید، من آماده ام همه کارهای آن را انجام دهم، چون تمام لوازم کار را در اختیار دارم. سم وموتور سم پاشی؛ ولی یک مشکل اساسی داریم که شما اول باید آن را برطرف کنید تا بعد سم‌پاشی کنیم و آن هماهنگی و اجازه هیئت امنای مسجد است. هماهنگی با هیات امنا انجام شد. شب بعد او به تنهایی کار سمپاشی را انجام داد. به محض اطلاع برادران پایگاه این کار مورد اعتراض شدید بزرگتر‌ها قرار گرفت و آنها گفتند تا صبح مردم برای نماز می‌آیند باید این بو را برطرف کنید. ااو فقط یک جمله گفت: چشم، آن هم درست می‎شود. دوباره مشغول کار شد. وقتی کار را تمام کرد بلافاصله ناپدید شد. فکر کردیم فرار کرد. بعد از لحظاتی دیدیم با چند شیشه گلاب در یک کارتون بازگشت. مخزن سمپاش را با وسواس خاص شست. در و پنجره های مسجد را باز کرد. از برادرانی که عطر همراهشان بود همه را جمع کرد. یکی دو ساعت صبر کرد تا بوی غلیظ سم برطرف شود. در و پنجره ها را برای جلوگیری از خروج صدای موتور از مسجد بست و شروع کرد به گلاب پاشی مسجد در دو سه مرحله و به فواصل نیم الی یک ساعت این کار را تکرار کرد. بعد مشغول نظافت مسجد شد آن شب تا نزدیکی صبح مشغول بود و بالاخره بوی تند سم تا حد زیادی برطرف شد.
 بیشترین فعالیت های او در امر کشاورزی و کار در مزرعه، کسب دانش و فعالیت های مستمر در پایگاه بسیج بود. ورزش نیز یکی از دیگر زمینه های فعالیت او بود و از بازیکنان برجسته و موثر تیم فوتبال روستا به شمار می‌آمد و زمینه دیگر حضورش در مراسم عبادی سیاسی بود.



منبع: پرونده فرهنگی شهدا،اداره فرهنگی و تبلیغات

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده