نوید شاهد - شهید «هادی حسن» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «خداوندا تو میدانی که چه قدر شرمنده ام و چه قدر خجالت می کشم از این که چه عزیزانی و چه پاکانی در راه تو به شهادت رسیدند و مسئولیت سنگینی بر دوش ما نهادند ولی من هنوز زنده ام. چه قدر خجالت می کشم از این که به چهره پدر و مادر شهید نگاه می کنم نمیدانم هنوز در خود تغییر ایجاد کرده ام یا نه.»

مناجاتی در وصف شهادت در کلام شهید «حسن»

به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران: شهید هادی حسن، یادگار «حسن» در هجدهم بهمن سال 1344 در روستای حسن آباد خالصه یکی از روستاهای حومهِ شهر قدس در خانواده ای زحمت کش و معتقد به دنیا آمد. وی توانست تحصیلات خود را در دوره راهنمایی به پایان رسانید و پس از شروع جنگ تحمیلی دو بار در لباس مقدس بسیج به سوی جبهه های نبرد حق عليه باطل شتافت. او در سال 1363 به صف مردان سپاه پاسداران پیوست و برای بار سوم عازم جبهه شد و در عملیات خیبر مجروح موج انفجار گردید.

پس از پایان مأموریت به تهران مراجعت نمود و در سپاه فرودگاه مهرآباد تهران مشغول خدمت گردید؛ اما مرغ جان او آرام و قرار نداشت و در تابستان سال 1365 برای انجام مأموریت شش ماهه به سوی میعادگاه عاشقان الله شتافت. این شهید بزرگوار در شب بیست و ششم دی ماه سال 1365 و در عملیات افتخار آفرین کربلای 5 در یکی از محورهای عملیاتی شلمچه، خمپاره ای در کنارش منفجر می شود و جسم پاکش را غرق در خون به خاک پاک جبهه می غلطاند و به دیدار محبوب می شتابد.

فرازی از وصیت‌نامه شهید:

خداوندا تو میدانی که چه قدر شرمنده ام و چه قدر خجالت می کشم از این که چه عزیزانی و چه پاکانی در راه تو به شهادت رسیدند و مسئولیت سنگینی بر دوش ما نهادند ولی من هنوز زنده ام. چه قدر خجالت می کشم از این که به چهره پدر و مادر شهید نگاه می کنم نمیدانم هنوز در خود تغییر ایجاد کرده ام یانه.

از آن خدایی خجالت می کشم که نعمتش را خوردم ولی بندگی شیطان را کردم، از این که نظاره گر پیوستن عاشق به معشوق بوده ولی هنوز خود نتوانستم بر نفس اماره ام این نفس عصیانگر و سرکش که انسان را به گناه و معصیت و دوری از خدا می کشاند غلبه پیدا کنم.

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده