وقتی خدا نخواهد. گلوله آر پی چی و ترکش خمپاره هم اثری ندارد!
![](/files/fa/news/1395/6/10/28344_569.jpg)
بهمن سال64 کمکی" آرپیجی" گردان بودم جزیزه" ام الرصاص". رفته بودیم برای والفجر8 .تازه به خط زده بودیم که آرپیچی زنی که من کمکیش بودم ترکش خورد و افتاد زمین.
قبضه آرپیچی شو برداشتم تا زیر پوشش تیر پارچی همراهیام، یک سنگر کمین بزنیم که یک دفعه لوله اسلحه تیر بارچی داغ کرد و ترکید و خط آتش ما خاموش شد.
در همین فاصله آرپیچی زن عراقی از سنگر کمین زد بالا و به سمتم شلیک کرد که یکباره سوزش شدیدی در پای راستم حس کردم و 20 متر پرت شدم به عقب و افتادم تو باتلاق.
هنوز خیلی متوجه عمق و میزان مجروحیتم نشده بودم که دقایقی بیهوش شدم. وقتی بهوش آمدم دیدم گذاشتنم رو برانکارد و دارند میبرنم که سوار آمبولانس کنند.
سرمو بلند کردم ببینم چه اتفاقی افتاده، دیدم گلوله آرپیچی رفته تو پام و منفجر نشده. لوله خرج آرپیچی هم از پام زده بیرون بعد فهمیدم همزمان ترکش خمپاره شصت هم به صورتم اصابت کرده !
قسمتی از کتاب مهرنگاران دامغان به نویسندگی آقای محمدمهدی عبداللهزاده که مقرراست به اهتمام این بنیاد به چاپ برسد.