گلوله آر پی چی به پایم خورد ولی عمل نکرد! ترکش های خمپاره به صورتم خورد اما ...
روایتی جالب از جانباز معزز 70% جناب آقای اکبر مقدسی

بهمن سال64 کمکی" آر‌پی‌جی" گردان بودم جزیزه" ام الرصاص". رفته بودیم برای والفجر8 .تازه به خط زده بودیم که آر‌پی‌چی زنی که من کمکیش بودم ترکش خورد و افتاد زمین.

قبضه آر‌پی‌چی شو برداشتم تا زیر پوشش تیر پارچی همراهی‌ام، یک سنگر کمین بزنیم که یک دفعه لوله اسلحه تیر بارچی داغ کرد و ترکید و خط آتش ما خاموش شد.

در همین فاصله آر‌پی‌چی زن عراقی از سنگر کمین زد بالا و به سمتم شلیک کرد که یکباره سوزش شدیدی در پای راستم حس کردم و 20 متر پرت شدم به عقب و افتادم تو باتلاق.

هنوز خیلی متوجه عمق و میزان مجروحیتم نشده بودم که دقایقی بیهوش شدم. وقتی بهوش آمدم دیدم گذاشتنم رو برانکارد و دارند میبرنم که سوار آمبولانس کنند.

سرمو بلند کردم ببینم چه اتفاقی افتاده، دیدم گلوله آر‌پی‌چی رفته تو پام و منفجر نشده. لوله خرج آر‌پی‌چی هم از پام زده بیرون بعد فهمیدم همزمان ترکش خمپاره شصت هم به صورتم اصابت کرده !

قسمتی از کتاب مهرنگاران دامغان به نویسندگی آقای محمد‌مهدی عبدالله‌زاده که مقرراست به اهتمام این بنیاد به چاپ برسد. 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده