لحظه شهادت به روایت برادر شهید "امیر جراح"
به گزارش نوید شاهد سمنان؛ شهید امیر جراح پانزدهم شهريور ۱۳۴۷ در شهرستان تهران به دنيا آمد. پدرش شعبانعلی كارمند بود و مادرش صديقه نام داشت. دانشجوی سال اول کارشناسی بود. به عنوان بسيجی در جبهه حضور يافت. بيست و نهم تير ۱۳۶۶ در جزيره مجنون عراق بر اثر اصابت تركش آرپیجی به كتف، شهيد شد. مزارش در گلزار شهدای فردوسرضای شهرستان دامغان واقع است.
این خاطرات به نقل از برادر شهید امیر جراح است که تقدیم حضورتان میشود.
حل شدن گرفتاری او مهمتره
توی جبهه ماهی دو تومان به بچهها میدادند. امیر پول سه ماهش را که شش تومان شدهبود جمع کرد که با آن برای خودش لباس بخرد. یکی از بستگان گفت که به پول احتیاج دارد. امیر سریع پولها را از جیبش درآورد و به آن شخص داد. او خیلی تشکر کرد و دعا به جانش. بعد گفتم: «تو خودت خیلی احتیاج داشتی.»
گفت: «خدا بزرگه، حل شدن گرفتاری او مهمتره.»
دوچرخه
دوچرخهاش را توی حیاط، کنار دیوار پارک کرد و آمد. پسر کوچکم از اتاق بیرون رفت و هر چه امیر منتظر ماند که بیآید، نیامد. از ما خداحافظی کرد و رفت دوچرخهاش را بردارد که دید، قفل است. هر چی دنبال کلید گشتیم، پیدا نکردیم.
خودم رساندمش. پسرم چند دقیقه بعد آمد. داشتم نگاهش میکردم که دیدم رفت طرف دوچرخه. وقتی دید دوچرخه عمو سر جای خودش است، از خوشحالی به هوا پرید. گفتم: «پس کار تو بود؟»
گفت: «آره بابا! وگرنه عمو باز هم میرفت جبهه.» گفتم: «کلکت نگرفت. عمو رفته.»
خنده روی لبش خشکید و گفت: «من دوچرخه رو قفل کردم و کلیدش رو گذاشتم زیر سطل آشغال؛ او چطور رفت؟»
گفتم: «بابا! او با ماشین رفت.» بچه کنار دوچرخه نشست و ...
لحظه شهادت
وقتی امیر آمد منطقه، ۹ روز با هم در پشت خط، در موقعیت ولیعصر (ع) بودیم. امیر با روحیه خوبی که داشت به همه دلگرمی میداد. شب عملیات سوار ماشین شدیم و رسیدیم نزدیک منطقه عملیاتی جزیره مجنون. آنجا از همدیگر جدا شدیم. او به طرف خشکی حرکت کرد و ما به طرف آب و با قایق راه افتادیم. آتش دشمن شدت گرفت.
با شلیک خمپاره به قایق ما، تعدادی از بچهها به شهادت رسیدند و من هم مجروح شدم. مرا به عقب انتقال دادند. از امیر بیخبر بودم. کمی که حالم بهتر شد، رفتم دنبال امیر و سراغ او را از دوستانش گرفتم. گفتند ترکش آرپیجی ضد نفر به کتف چپش خورد و به شهادت رسید. تا ۹ سال از او بیخبر بودیم.
منبع: کتاب فرهنگنامه شهدای استان سمنان-شهرستان دامغان/ نشر فاتحان-قائمی