نجاتم بده/شفاعت مادر در لحظات ناامیدی
تولد در شب شهادت امام صادق (ع)
به گزارش نوید شاهد سمنان؛ در شب شهادت امام جعفر صادق (ع) در قم فرزندی متولد شد که او را محمدصادق نامیدند. پدرش آیتالله محمدتقی نصیری از روحانیون سرشناس و مسئول حوزه علمیه سمنان بود.
شهید محمدصادق نصیری شش ساله بود که به همراه خانوادهاش از قم به سمنان مهاجرت کرد. تحصیلاتش را تا سوم دبیرستان گذراند. با ورود به بسیج به صورت داوطلبانه روانه جبهه غرب شد. در عملیات محرم از ناحیه شکم به شدت مجروح شد و در بیمارستانهای تبریز و تهران بستری شد. پس از تحمل جراحات شدید، عاقبت در بیست و ششم آبان ۱۳۶۱ به معبودش پیوست.
پیکر مطهرش هم اکنون در گلزار شهدای سمنان در جوار امامزاده یحیی (ع) دفن است.
شفاعت مادر
مادر محمدصادق از شفاعت فرزندش میگوید: «رفتم سر قبر محمدصادق و گفتم: «مادرجان! داشتم نماز میخوندم که خبرت رو شنیدم. همینکه فهمیدم شهید شدی دیگه زبونم از کار ایستاد. سر (ایاک نعبد و ایاک نستعین) بود. حالا دیگه هر وقت به این جای نماز میرسم یادم میره بقیهاش چی بود.
اومدم سر قبرت که بگم: «اگه پیش خدا مقربی و واقعا شهید به حساب میآی شفاعتم کن تا از این مخمصه نجات پیدا کنم.» اینها را گفتم و از مزارش بلند شدم. يقين نداشتم حاجتم برآورده شود. آخر تا آنروزها دعاهای زیادی خواندهبودم و نذر و نیازهای زیادی کردهبودم تا بدون فراموشی بتوانم نمازم را تا آخر بخوانم؛ اما هیچ فایدهای نداشت.
همیشه باید به یکی از بچهها پول میدادم یا التماسش میکردم تا راضی شود روبهرویم بنشیند و وسط سوره حمد را به یادم آورد. آن شب خواب دیدم حیاط خانهمان را با قالیهای رنگارنگ زیادی فرش کردهاند. من هم لبه حوض نشستهبودم. ناگهان دیدم محمدصادق آمد. سرش را روی زانویم و دستش را هم روی قلبم گذاشت. بعد بلند شد و شروع کرد به نماز خواندن. من او را نگاه میکردم و قربان صدقهاش میرفتم. بعد از پایان نماز یکهو ناپدید شد.
از خواب پریدم. دیدم دیگر قلبم به شدت نمیتپد. خیلی آرام شدهبودم. بلند شدم و وضو گرفتم. نماز صبح آن روزم را بدون کمک گرفتن از دیگران خواندم و نمازهای دیگرم را هم همینطور.»
منبع: کتاب فرهنگنامه شهدای استان سمنان-شهرستان سمنان/ نشر زمزم-هدایت