اگر کوتاهی کنید، دیگر اسلام به دستمان نخواهد رسید
فرازهایی از وصیتنامه شهید:
عارفانههای شهید
پروردگارا! ما چون صدای منادی که خلق را به ایمان می خواند، شنیدیم، اجابت کردیم و ایمان آوردیم. پروردگارا! از گناهان ما درگذر و زشتی کردار ما را بپوشان و هنگام جان سپردن ما را با نیکان محشور گردان.
پروردگارا ما را از آنچه به رسولان خود وعده دادی نصیب فرما و محروم مگردان، که وعده تو هرگز تخلف نخواهد کرد.
فقط خود او و خدایش میداند که چگونه شخصیتی است
به نام خداوند بخشنده مهربان. به نام آن خدایی که هستی از اوست و همه از اویم و به سوی او خواهیم رفت. به یادش قلبها آرام میگیرد و اوست که به ما قدرت جنگیدن با کفار و دشمنان قرآن و اسلام را میدهد و با سلام و درود بر امام امت خمینی بت شکن. آن مرد خدا و یاور اسلام. آن کسی که سالهای سال مبارزه کرد و از آن مبارزهها نتیجه مفیدی گرفت و ملتی را از منجلاب فساد نجات داد.
آن چنان مردی که نه من و نه هیچکس نمیتواند تعریف کامل او را کند؛ فقط خود او و خدایش میداند که چگونه شخصیتی است و با سلام و درود بر امت شهیدپرور ایران، آن امتی که سالهای سال مبارزه کردند. از پانزده خرداد گرفته تا بیست و دو بهمن ۱۳۵۷ که به رهبری امام عزیزمان خمینی کبیر، پیروزی بزرگی نصیبمان شد.
روزبهروز به تعداد شهدای ما افزودند
اما آن قدر شهید کفایت نکرد و امپریالیستهای دزد از خدا بیخبر روزبهروز به تعداد شهدای ما افزودهاند و میافزایند و مشاهده میکنید که نزدیک به سه سال است که ما را مجبور به جنگی کردند خانمانسوز، که با کمک خداوند و کمک این امت شهیدپرور که هر روز به تعداد شهیدانشان افزوده میشود، ایستادهایم و خواهیم ایستاد و تا نابودی صدام و امپریالیستهای شرق و غرب از پا نخواهیم نشست.
و با سلام و درود بر رزمندگان اسلام آن حافظان قرآن، آن فرزندانی که به ندای امامشان پاسخ صحیح دادند و آمدهاند به جبهه برای نگهداری از مرزوبوم کشور اسلامیشان که هدفشان رضای خداست و چیز دیگری نخواهدبود. به امر امامشان آمدهاند که جهاد کنند و کفار را به قتل رسانند و یا خود کشتهشوند که در هر دو حالت، لطف خداوند شامل حالشان شدهاست...
اینجانب، خدا را شکر میکنم که روح و جسمی سالم به من عطا کرده و میتوانم در راهش مبارزه کنم. این بار چون دفعههای قبل سعادت پیدا کردم به جبهه بروم. اما این بار لطف خداوند بیشتر از گذشته شامل حالم شد.
جنگ با دوکفار
به جبهههای غرب آمدهام تا با دو گروه از کفار بجنگم. یکی از آن دو گروه بعثيون عراقی هستند و گروه دوم این ضدانقلابیون از خدا بیخبر هستند که درس از یزیدبنمعاویه گرفتهاند و سرهای فرزندانمان را از بدن جدا میکنند و گاهی بیشرمی را از آن «لعنتالله عليه» به پیش میاندازند و سرها را بدون چشم و گوش و بینی میکنند که خداوند از آنها نگذرد.
این بیشرمها میخواهند انقلاب را از بین ببرند اما نمیدانند که حافظ این انقلاب خداوند است و هیچ کس نمیتواند با نیروی خداوند به مبارزه بپردازد.
توصیهای به جوانان
خداوند تا آن موقعی که از ما جوانان و شما مردم شجاع حرکتی را ببیند برکتش را میدهد و انقلاب را نگهداری میکند. چون خداوند خودش این چنین گفتهاست. در غیر این صورت امکان ندارد به ما کمک کند. همگی ما باید مرگ را حق بدانیم و توصیه من به شما به خصوص جوانان این است که شما به طرف مرگ بروید، نگذارید که مرگ به طرف شما آید که آن موقع با ترس مواجه میشوید و ترس از مرگ بسیار بد میباشد. بروید به طرف مرگ و بهترین نوع مردن را هم انتخاب کنید که شهادت است ...
خود را تسلیم امام کنید
در آخر شما ای مردم همیشه در صحنه! در امام بیشتر دقت کنید او را بیابید و خود را تسلیم او کنید که وظیفه تکتک ماست. حواستان را جمع کنید و مواظب باشید که شما را از روحانیت جدا نکنند که اسلام بدون روحانیت امکان ندارد. مبادا کوتاهی کنید و این لیبرالهای آمریکایی سوءاستفاده کنند و دورانی مانند دوره مصدق پیش بیاورند که دیگر اسلام به این زودیها به دستمان نخواهد رسید. در آخر از تمامی آشنایان طلب بخشش میکنم و امیدوارم اگر به کسی بدی کردهام مرا ببخشد.
منبع: کتاب فرهنگنامه شهدای استان سمنان-شهرستان دامغان / نشر فاتحان-قائمی