نوید شاهد – مادر شهید عبداله بسطامیان می‌گوید: به مشهد مقدس رفته بودیم، عبداله یک و نیم ساله بود که او را گم کردیم و در جستجوی او بودیم که وی را در مسجد همان محله ای که ساکن بودیم پیدا کردیم و دیدیم که در مسجد درحال نماز خواندن و به رکوع و سجود رفتن است. به طوری که کامل و صحیح نمی‌توانستند کلمات نماز را ادا کنند ولی با این حال به رکوع و سجده می‌رفت و مُهری در مقابل خود گذاشته بود.
عبداله از کودکی اهل عبادت بود

به گزارش نوید شاهد زنجان، شهید عبداله بسطامیان پانزدهم اسفند ۱۳۴۳، در شهرستان زنجان به دنیا آمد. پدرش محمدحسین (فوت ۱۳۶۱‏) و مادرش جمیله نام داشت. تا سوم متوسطه در رشته تجربی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم خرداد ۱۳۶۴، با سمت معاون فرمانده گردان در دزفول بر اثر اصابت گلوله به سر، شهید شد. مدفن او در مزار پایین زادگاهش قرار دارد. برادرش اصغر نیز به شهادت رسیده است.

مادر شهید عبداله بسطامیان از فرزند خود چنین روایت می کند؛

در بدو تولد فرزندم که می خواستیم با اجرای مراسم و تشریفاتی برای او نام گذاری کنیم از حاج آقا سید محمد ولائی دعوت کردیم و او نیز پذیرفتند.

حاج آقا ولائی در بین صحبت های خود در رابطه با حضرت امام (ره) صحبت کرد. از جمله تحصیلات و سفر امام به شهرستان قم و نجف بود .

او گفت: که از یاران امام زمان اولین نفری که به او کمک خواهد کرد بنام عبدالله است و این نام نیز در مورد فرزند شما صدق می کند. به طوری که پدر بزرگ عبدا… نیز در خواب دیده بود که شخصی به او می گوید: خداوند به شما نوه ای عطا خواهد کرد که نام او در این کتاب است این کتاب را بگیر و نام او را مشخص کن و هنگامی که در عالم خواب کتاب را باز کرد، نام محمد و عبدا..در آن صفحه از کتاب بود و با توجه به اینکه نام پدر شهید محمد بود او نیز نام عبدا.. را برگزید.

در صحبت های بعدی حاج آقا ولائی به نکته ای اشاره کرد و آن این بود که در سال ۴۲ حضرت امام از ایران تبعید شد در پیام خود فرموده بودند که یاران من در شکم مادرشان هستند و این سخن به حق حضرت امام در من چنان تحولی ایجاد کرد که مرا به گریه انداخت و از ته دل آرزو می کردم که فرزندم یار و یاور حضرت امام و حافظی برای دین و قرآن باشد.

در مورد دیگری که به مشهد مقدس رفته بودیم عبداله یک و نیم ساله بود که او را گم کردیم و در جستجوی او بودیم که وی را در مسجد همان محله ای که ساکن بودیم پیدا کردیم و دیدیم که در مسجد در حال نماز خواندن و به رکوع و سجود رفتن است. به طوری که کامل و صحیح نمی توانستند کلمات نماز را ادا کنند ولی با این حال به رکوع و سجده می رفت و مهری در مقابل خود گذاشته بود، سیدی ما را دید و گفت : شما در جستجوی او هستید در حالی که او در این مسجد در حال عبادت است. ادامه داد فرزندتان فردی عالم و بزرگوار و شهید در راه خدا خواهد بود.

فرزندم علاقه به خصوصی به حضرت رقیه (س) داشت و بیشتر به نوارهای عزاداری و مذهبی گوش می داد. من از همان دوران کودکی فرزندانم آرزو می کردم همگی آنها شهید راه قرآن و دین اسلام باشند.

اکنون نیز آرزویم این است که دو فرزند باقی مانده ام نیز در این راه مقدس به فیض شهادت برسند. از اوایل انقلاب با خود می گفتم من که چیز قابلی ندارم که در راه انقلاب بدهم ای کاش خداوند همچون حضرت اسماعیل دو فرزندم را به عنوان قربانی در راه اسلام محمدی و قرآن در درگاه خود قبول فرماید .

منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده