شهیدی که سه بار از اسارت گریخت
فرار از پادگان
به گزارش نوید شاهد سمنان؛ در بیست و یکمین روز از دومین ماه گرم سال ۱۳۳۸ در یکی از محلههای قدیمی و باصفای دامغان (خوریا) صدای گریه نوزادی با ندای ملکوتی اذان ظهر جمعه در آمیخت و فضای خانه مشهدی علیاکبر را پر از شور و شعف کرد. مشهدی علی اکبر آن روزها سخت کار میکرد. کشاورزی، کارگری و باغداری. از خدا تنها روزی حلال میخواست و فرزندانی صالح و پاک. نوزاد را حسین نامیدند.
شهید حسین مجدی آرام آرام بالید و بزرگ شد. بعد از اتمام تحصیلات ابتدایی و راهنمایی به دنبال کسب و کار رفت. علاقه زیادی به مکانیکی و تعمیرات ماشین داشت. چندی بعد سرباز شد و با اوج گیری انقلاب اسلامی و دستور حضرت امام مبنی بر ترک پادگانها، پس از چهارده ماه خدمت، پادگان را ترک کرد و به دامغان برگشت.
حسین جوانی مخلص و مذهبی بود و در تمامی جلسات سخنرانی آقای سیدحسن شاهچراغی در مدرسه آقا شرکت میکرد. انقلاب که پیروز شد خودش را وقف خدمت به انقلاب و وطنش کرد. خوشرویی، شجاعت و تواضع شاخصه بارزش بود. حسین از دید مادر و بقیه اعضای خانواده یک قهرمان است. آوازه دلیری و شجاعتش را کوههای کردستان بهتر میدانند تا مردمان شهرش.
پیمان سه عاشق
با شروع آشوبها در کردستان در سال ۱۳۵۸ غيرتيش تاب نیاورد و به آنجا رفت و با شهید چمران آشنا شد. حسين و شهید ملکیان و آقای دعایی دوستانی صمیمی و یکدل بودند. یک روز با هم به حسینیه ابوالفضل رفتند و با خدا عهد بستند تا آشوبها تمام نشده به شهرشان برنگردند؛ اما دیری نپایید که دشمنان این مرزوبوم جنگی ناجوانمردانه را علیه این آب و خاک آغاز کردند. دوباره تجدید پیمان میکنند و عهد میبندند که مردانه در مقابل دشمنان این آب و خاک بایستند و تا پایان جنگ به شهرشان برنگردند و بر این عهد پایدار میمانند.
سه بار از اسارت گریخت
در سال ۵۹ به عضویت رسمی سپاه کرمانشاه در میآید. دو سال تمام در جبهه میماند و در طول این دو سال سه بار اسیر میشود. یک بار به دست ضدانقلاب در پاوه، بار دوم در عملیات گیلانغرب و بار سوم در سرپل ذهاب.
ذکاوت همراه با شجاعت او بود که هر بار با ترفندی خاص از دست آنها فرار میکرد. یک بار مجروح شد و شش ماه بستری بود اما هیچ کدام از اینها نتوانست او را از راهی که انتخاب کردهبود باز دارد.
در سال ۶۲ ازدواج کرد. عمر ازدواجش حدود چهار ماه بود. حسین در طی دو سال حضور در جبههها لحظهای آرام و قرار نداشت و سرانجام در صبحگاه خونین دوازدهم محرم ۱۳۶۲ در حین خنثی کردن مین ضد نفر روح بزرگش از قفس تنگ تن پر کشید و به آرزوی دیرین و شیرین خود رسید.
پیکر پاکش در گلزار شهدای دامغان به خاک سپرده شد.
منبع: کتاب فرهنگنامه شهدای استان سمنان-شهرستان دامغان / نشر فاتحان-قائمی