شهید مدافع حرم "محمد زلقی" پس از دوران دفاع مقدس از جبهه ی نظامی وارد جبهه فرهنگی شد و به فعالیت در یکی از مساجد محلات شهر دزفول که مردمانی زحمتکش دارد روی آورد و آن مسجد را آباد و به کانون فعالیتهای مردمی در آن محله تبدیل کرد و همواره تاکید داشت مسجد تنها جای نماز خواندن نیست و باید از فضاهای موجود در مسجد برای تربیت کودکان و نوجوانان استفاده کرد، این تربیت شامل برگزاری کلاسهای معرفتی، ورزشی و... است.در ادامه سایت نوید شاهد شما را به خواندن زندگی نامه این شهید بزرگوار دعوت می نماید.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید محمد زلقی در بیست و سوم مرداد ۱۳۵۴ در روستای سربیشه از توابع شهرستان دزفول متولد شد. محمد یادگار پدری بود که در ایام جوانی و قبل از تولد فرزندش به دیدار حق شتافت. با تولد وی نوری از امید در دل خانواده، خصوصاً مادر بزرگ مصیبت دیده ایشان متبلور شد از این رو او را «دل روشن» نام نهادند. از آنجا که ایشان از نعمت دیدار و درک پدر محروم ماند دوران رشد و تحصیل خود را در دامان مادر بزرگی مؤمنه و تحت سرپرستی و حمایت عموهایش سپری نمود.

دوران کودکی

پرورش یافتن در دامان مادر بزرگی پاک سرشت و با ایمان کافی بود تا الفبای عشق به اهل بیت(علیهم السلام) در وجودش نهادینه گردد. با این که از نعمت پدر محروم بود، ولی با حمایت عموهایش فرزندی برومند و شجاع شد تا بتواند  برای حمایت و حفظ آرمان های ایران اسلامی به خوبی بجنگد.

فعالیتهای انقلابی

همانند دیگر همسالانش فعالیت های انقلابی خودش را از بسیج آغاز کرد.  و در دوره نوجوانی عضو فعال بسیج بود و تمام زمینه های فعالیت داشت.  از حضور داوطلبانه در جبهه به عنوان بسیجی شروع کرد و بعدها هم لباس سبز عاشقی سپاه را بر تن کرد و در ۸سال دفاع مقدس فعالیت نمود که در این مدت جانباز شیمیایی شد.

اعزام به جبهه

از دوران دفاع مقدس زخم های دیگری هم به یادگار  برایش مانده بود و همه روزه با مشکلات عدیده ناشی از مجروحیت های جنگی دست و پنجه نرم می کرد. اکثر شب ها خواب راحتی نداشت، هم از شدت خستگی پاهایش، که برایش طاقت فرسا شده بود، هم از صدایی که مثل زنگ در گوشش می پیچید، شب هایی هم بود که از شدت خارش درخواست می کرد کف پایش با برس خارانده شود.

ازدواج

در سال 1370   با دختر عمه اش ازدواج کرد ، به گفته همسر شهید:« از آن جا که حاجی پسر دایی من بود، شناخت کاملی به لحاظ اعتقادی از شخصیت و خصوصیات اخلاقی اش داشتم، بسیار محجوب و متدین بود، ثمره این ازدواج موفق ۴فرزند شامل ۱پسر و ۳دختر است.»

قلبش برای اسلام و نظام اسلامی می تپید. همیشه آرزوی شهادت داشت، عاشق نظام و شهادت بود، مرتب به ما می‌گفت  برای شهادتش دعا کنیم، می‌گفت: سوریه مرز اسلام است و باید از مرز اسلام دفاع کنیم. نمی شود گفت ناراضی بودم، هم بله هم نه. بله، بخاطر این که برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) می رفت. نه، بخاطر اینکه پدر فرزندانم بود. ولی اینکه مخالفت کنم و مانع رفتنش بشوم، نه. به یاد ندارم حتی حرفی هم گفته باشم که مانع تصمیمش شده باشد.»

فعالیت در جبهه فرهنگی

شهید زلقی پس از دوران دفاع مقدس از جبهه ی نظامی وارد جبهه فرهنگی شد و به فعالیت در یکی از مساجد محلات شهر دزفول که مردمانی زحمتکش دارد روی آورد و آن مسجد را آباد و به کانون فعالیتهای مردمی در آن محله تبدیل کرد. از خصوصیات بارز ایشان، لبخند همیشگی او بود و به گفته اطرافیانش هرگز  اخم بر چهره اش دیده نمی شد . تعامل بسیار خوبی با جوانان داشت و علاوه بر اینکه خود اهل ورزش بود، جوانان را با برگزاری بازیهای فوتبال و امثالهم به ورزش کردن دعوت میکرد.وی  همواره تاکید داشت مسجد تنها جای نماز خواندن نیست و باید از فضاهای موجود در مسجد برای تربیت کودکان و نوجوانان استفاده کرد، این تربیت شامل برگزاری کلاسهای معرفتی، ورزشی و... است.

شهادت

با شروع جنگ در سوریه باز هم بر خود تکلیف واجب دید و به صورت داوطلبانه به جنگ با داعشی ها رفت اولین ماموریت وی 40 روز به طول انجامید و ایشان۴۰  روز در منطقه فعالیت داشت ولی در آنجا به شهادت نرسید، به دلیل این که در چشمش لنز داشت و اوضاع منطقه و مشکلات گرد و خاک به لنز آسیب وارد می کرد. بعد از ۳روز برای درمان به وی مجوز داده می شود که همراه بچه های تدارکات برای معاینه به شهر برود که از ناحیه سر مورد حمله تک تیرانداز قرار می گیرد و سرانجام در سیزدهم خرداد 1395 در آخرین روزهای دوره ماموریتی 40 روزهاش شربت شهادت را نوشید.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده