دوشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۰۷
شهید "احمد خندابی" در وصیتنامه اش خطاب به مادر می نویسد: مادرجان، اگر می بینی هنوز بساط بندگی خدا و نماز و روزه از بین نرفته به خاطر فداکاری حسین (ع) است، به خاطر موی پریشان زینب (س) است. زندگی این شهید گرانقدر را در نوید شاهد استان مرکزی دنبال کنید.

به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید احمد خندابی فرزند اسماعیل در پنجم فروردین سال 1346 در شهرستان خنداب و در خانواده ای روستایی که اهل تلاش و کار و زحمت بسیار بودند، دیده به جهان هستی گشود. احمد دوران کودکی اش که سراسر اتفاق بود، را در کنار خانواده سپری کرد. روزگار را در شهرستان خنداب می گذراند. در قسمتی از وصیت نامه اش از مادرش یاد می کند که او را به روضه ها می برده و در بین روضه اشک از چشمانش جاری می شده است. این ابتدای ارادتش به امام حسین (ع) بود. احمد آرام آرام بزرگ تر می شد و همراه پدر سر کار می رفت و در کارهای خانه نیز هم گام با مادر کار می کرد. درس زندگی را در همان چند سال کودکی آموخت تا در آینده از آن استفاده کند.

اسلام به برکت گریه بر حسین(ع) پا برجاست

دوران کودکی و رفتن مدرسه

تحصیلاتش را در یکی از دبستان های خنداب آغاز کرد و توانست دوره ابتدایی را با جدیت و تلاشی که داشت انجام دهد و به پایان برساند. و وارد دوره راهنمایی شود. کلاس اول راهنمایی را که خواند، درس را رها کرد و برای کمک به اقتصاد خانواده مشغول به کار شد. جنگ که آغاز شد همه مردان و زنان ایران زمین برای دفاع از این کشور راهی جبهه شدند. احمد هنوز سنش به سن قانونی نرسیده بود و مجبور بود کار کند و انتظار بکشد.

عضویت در سپاه پاسداران

پس از چند سال به عنوان پاسدار رسمی در سپاه مشغول به فعالیت شد. دوران جنگ داشت تمام می شد و او در جبهه ها فعالیت می کرد اما انگار روزی شهادت او در جایی دیگر بود. او در سال 1365 ازدواج کرد و حالا دو پسر داشت. برای ماموریت به عنوان فرمانده دسته در گردان علی ابن ابیطالب به منطقه دشت ذهاب اعزام شد و در دهم آبان سال 1370 در منطقه سر پل ذهاب بر اثر انفجار مین باقیمانده از زمان جنگ به شهادت رسید. پیکر مطهرش را در گلزار شهدای خنداب به خاک سپردند.

قسمتی از وصیت نامه شهید:

خدایا تو را سپاس بیکران باد که توفیقم عطا کردی تا در راه تو به جهاد بپردازم زیرا اگر لطف تو نبود این افتخار نصیبم نمی شد. اگر ما در زمان آقا امام حسین (ع) نبودیم که در رکابش باشیم و او را یاری کنیم اما در این عصر و این زمان تاریخ خونین کربلا تکرار شد و ندای مظلومیت و یاری خواستن حضرت اباعبدالله الحسین (ع) از حلقوم پاک فرزند رشیدش، امام خمینی (قدس سره) بیرون می آید و امت مسلمان را به یاری طلب می کند. دیگر جای درنگ و تامل نیست که مسلمان بنشیند و تماشاگر خون های به ناحق ریخته شده باشد . بی نهایت خدا را شکر که بر ما منت نهاد و این رستگاری بزرگ را قسمت این حقیر نمود.

مادرجان، اگر می بینی هنوز بساط بندگی خدا و نماز و روزه از بین نرفته به خاطر فداکاری حسین (ع) است، به خاطر موی پریشان زینب (س) است. مادر عزیزم مگر تو نبودی که هر وقت مرا شیر می دادی برای حسین (ع) گریه می کردی. شیر تو با اشک چشمانت مرا به این راه کشاند. پس به رضای خدا، راضی باش که این دنیا محل گذر است و فردا روز حساب مبادا در محضر دختر پیامبر (ص)، فاطمه زهرا (س) رو سیاه باشی.


منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده