وصیت نامه دوم شهید «علیرضا موسیوند» منتشر شد؛
همسرم؛ چه کنم که روزگار و موقعیت دین و کشورم اقتضا می کرد که بر حسب وظیفه ی دینی به مبارزه با دشمنان که به حریم مقدس کشور اسلامی ما حمله کرده بودند برخیزم و شما را تنها بگذارم
وصیتی همسرانه از شهید موسیوند

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید علیرضا موسیوند/ چهارم اردیبهشت 1338، در شهرستان ری به دنیا آمد. پدرش غلامرضا (فوت 1350) کارگری می کرد و مادرش شوکت نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. کارگر کارخانه لعاب سازی بود. سال 1363 ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم اسفند 1364، با سمت آر پی جی زن در فاو عراق بر اثر اصابت گلوله به صورت، سینه و قطع دست، شهید شد. مزار وی در بهشت زهرای شهرستان تهران واقع است.

وصیت نامه دوم شهید «علیرضا موسیوند» را در ادامه می خوانید؛

بسم الله الرحمن الرحیم

این وصیت نامه ای که برایت می نویسم الان ساعت ده شب است و شاید چند روزی بیشتر به عملیات نمانده باشد. من و دیگر رزمندگان اسلام خود را برای نبردی بی امان با دشمن دین خدا آماده می کنیم هیچ کس جز خدا نمی داند چه خواهد شد.

ولی همگی امیدواریم تا به یاری خدا و به لطف آقا امام زمان و به لطف خانم فاطمه الزهرا (س) که الان در دهه فاطمیه هستیم رزمندگان را مدد نماید و با نابودی کفار بعثی رزمندگان به کربلای معلا برسند. انشاء الله

و اما بعد من همیشه از اینکه با تو ازدواج کرده ام بسیار خوشحال بودم که آنچه را که می خواستم خدا نصیب من کرد ولی نمی دانم که شایستگی آن را داشتم که همسر تو باشم یا نه ! البته دلم می خواست که هم همسری خوب برای تو باشم و هم پدری نمونه برای فرزندمان باشم.

اما چه کنم که روزگار و موقعیت دین و کشورم اقتضا می کرد که بر حسب وظیفه ی دینی به مبارزه با دشمنان که به حریم مقدس کشور اسلامی ما حمله کرده بودند برخیزم و شما را تنها بگذارم ولی اطمینان دادم که تو هم به این امر رازی بودی و نمی خواستی که شوهری خانه نشین داشته باشی و اگر لیاقت پیدا کرده باشم.

و خدای متعال این بنده گنه کار و رو سیاه را بخشیده باشد و این حقیر را هم جزء شهدا قرار بدهد که بزرگترین آرزوی من است از تو می خواهم که صبور باشی و راضی باشی به آنچه خدا خواسته است همه انسانها باید یک روزی از این جهان بار سفر آخرت ببندند و به سوی کسی بروند که از پیش او آمده اند و هر کسی به تریقی این راه را می رود و من هم راه خود را پیدا کرده ام و اگر خدایاری کند از همین راه خواهم رفت انشاء الله.

و در پایان از تو طلب بخشش می کنم که در این مدت کوتاهی که با هم زندگی مشترکی داشتیم و من نتوانستم به وظیفه خود عمل کنم و زندگی خوبی را برای شما فراهم کنم و همچنین از تو تقاضا دارم که اگر حقی برداری مرا حال کنی و من هم اگر حقی بر تو داشته باشم حلال کرده ام و بعد از من اختیار با خود توست.

هر چه خودت و پدر و مادرت صلاح دانستن به همان عمل کن و درباره دخترم هم همین طور هر چه صلاح بود با مشورت خودت و پدر و مادرت و مادر من تصمیم بگیرید. در خاتمه از تو می خواهم که از طرف من از پدر و مادرت و برادرهایت و کلیه اهل فامیل و دوستان و آشنایان برایم طلب حلالیت کنی.

به امید پیروزی اسلام بر کفر جهانی/ خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

منبع: مرکز اسناد اداره کل بنیاد شهید شهرستان های استان تهران
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده