شهید «علی ‌رضی‌آبادی» در وصیت‌نامه‌اش می‌نویسد: «اى مردم من از روى آگاهى كامل عازم به جبهه شدم چونكه اين راه را شناختم كه اين راه همين راهى است كه هابيل در اول زيست انسان در زمين دنبال اين راه رفت و بعد پيامبران و ائمه اطهار و مجتهدين و خلاصه رسيد به ما و ما اين راه را ادامه مى دهيم و از خداوند متعال بهشت نمى خواهم كه جانم را به او هديه مى كنم و فقط از او پيروزى اسلام در كل جهان را مى خواهم و جانم را مى دهم به اميد پيروزى ايران و فتح كربلا و نجف.»

نوید شاهد سمنان: شهید علی رضی‌آبادی سیزدهم آبان ۱۳۴۵ در شهرستان دامغان به دنیا آمد. پدرش محمدقلی، کارمند بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم اسفند ۱۳۶۳ در شرق رود دجله عراق بر اثر اصابت ترکش به صورت، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای فردوس‌‏رضای زادگاهش قرار دارد.

 

 

بسم الله الرحمن الرحيم

ان الله اشترى من المومنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه يقاتلون فى سبيل اله فيقتلون و يقتلون و عدا عليه حقا فى التورى و الانجيل و القرآن و من اوفى بعهده من الله فاستبشرو بيعكم الذين بايعتم به ذلك هو الفوز العظيم [1]

خدا جان و مال اهل ايمان را به بهاى بهشت خريدارى كرده آنها در راه خدا جهاد مى كنند كه دشمنان دين را به قتل رسانند و يا خود كشته شوند اين وعده قطعى است بر خداو عهديست كه در (سه دفتر آسمانى) تورات و انجيل و قرآن ياد فرموده و از خدا با وفاتر به عهد كيست ؟ اى اهل ايمان شما به خود در اين معامله بشارت دهيد كه اين معاهده با خدا به حقيقت سعادت و فيروزی بزرگى است

 

و مالكم لا تقاتلون فى سبيلالله و المستضعفين من الرجال [2]

چرا با مال و جانتان در راه خدا دفاع نمى كنيد. در حالى كه خود قرآن مى فرماید بايد براى نجات محرومين و آن كسانيكه زير ظلم و ستم جباران تاريخ مى باشد دفاع كنيد پس مسئوليت ما سنگين است

با سلام و درود فراوان به امام زمان كه نجات دهنده محرومان و مستضعفان جهان هست و با درود فراوان به نايب بر حقش كه باعث افتخار مسلمين است و با سلام و درود به ياران با وفاى او و رزمندگان جان بر كف كه در هر صحنه ايثار و گذشت همه آنها آماده پيكارند و با سلام به شهدا و خانواده هاى آنها كه خداوند به ايشان صبر و اجر عظيم عنايت فرمايد و با درود به مجروحين و معلولين كه از خداوند خواهانم كه به آنها شفاى عاجل عنايت فرمايد و با سلام به اسرا كه خداوند را به زندانى بغداد ( امام موسى بن جعفر) قسم مى دهيم كه آنها را آزاد گرداند از چنگال ستمكاران تجاوز گر و با سلام به ملت زجر ديده و شهيدپرور كه هميشه در هر صحنه كه اسلام احتياج داشته است جان و مال خود را فداى اسلام كردند و مى كنند كه خداوند آنها را يارى فرمايد.

بیشتر بخوانید: علی پس از شهادت به آرزویش رسید

اين حقير على رضى آبادى فرزند محمدقلى رضى آبادى و از خانواده اى مستضعف كه پدرم كارگر شهرسازى ذوب آهن است و اين حقير پسر بزرگ اين خانواده هستم. اى مردم من از روى آگاهى كامل عازم به جبهه شدم چونكه اين راه را شناختم كه اين راه همين راهى است كه هابيل در اول زيست انسان در زمين دنبال اين راه رفت و بعد پيامبران و ائمه اطهار و مجتهدين و خلاصه رسيد به ما و ما اين راه را ادامه مى دهيم و از خداوند متعال بهشت نمى خواهم كه جانم را به او هديه مى كنم و فقط از او پيروزى اسلام در كل جهان را مى خواهم و جانم را مى دهم به اميد پيروزى ايران و فتح كربلا و نجف.

از نظر پيام كه براى شما ملت عزيز بدهم این حقير خيلى كوچكتر از آن است كه خواسته باشم براى شما پيام دهم و چند تذكر است آنكه امام و مرجع تقليد را تنها نگذاريد و گوش بفرمان او باشيد تلاشتان در جهت بازسازى كشور كه قبلا ادامه مى داديد حال هم ادامه دهيد و مواظب اين منافقين باشيد كه البته هستيد هر چند حالا چيزى از آنها باقى نمانده است كه آن هم كارشان شده شايع پراكنى درباره مسائل شما که موقعيت آنها را افشا مى كنيد .

و اين حقير دانش آموز كلاس سوم راهنمايى شهيد هاشمى نژاد بودم و براى دانش آموزان عزيز هم چند سخن مى گويم برادران دانش آموز عزيز و حزب اللهى كه در هر صحنه حاضر بويد بكوشيد و درستان را خوب بخوانيد و فرصت را غنيمت بشماريد.انشاء الله كه اين جنگ خاتمه آن، پيروزى اسلام باشد البته بعد از آن هم جهاد وجود دارد چونكه اسلام دشمن فراوانى دارد براى اينكه مى خواهد حقانيت را به اثبات برساند.

اى دانش آموزان عزيز به خاطر بسپاريد كه نه درس خواندن موجب این است كه مزاحم رفتن به جبهه باشد و نه جبهه رفتن مزاحم درس خواند ما مى شود و بايد در هر دو سنگر تلاش كنيد و هيچ واهمه اى نداشته باشيد كه خداوند متعال پشتيبان تمام يارانش و مخلصين درگاهش است و دركارهايتان صبور و مقاوم باشید همچون مولايتان حضرت على ديگر عرضى ندارم اى آينده سازان انقلاب.

براى خانواده ام بخصوص مادرم :

تو اى مادر عزيزم هر زمانى كه شهيد مى آوردن چه در شهر و چه براى روستا شما در آن مراسم شركت مى كرديد و گريه زياد براى آنها مى كرديد اما مادرم مبادا براى من گريه كنيد يا قطره اى اشك بريزيد چونكه من نمرده ام بلكه زنده ام و كسى كه زنده است برايش گريستن وجود ندارد و دليل ديگر اينكه منافقين كه دشمنان اسلام هستند اگر تو را در اين حال ببينند خوشحال مى شوند و بدان اى مادر و اى پدر عزيز من و اى (خانواده من ) اين يك امتحان است و انشاء الله كه از اين امتحان خوب در آييد .

و اما براى برادرانم  كه نمازشان را اول وقت بخوانند و در گروه هاى مقاومت محل ها شركت كنند و از نظر معنوى آموزش ببينند و مانند على اصغر ها و على اكبرها وارد ميدان شويد و راه من را ادامه دهيد و اسلحه ام را كه از دست من افتاده برداريد.

 

اى خواهرانم از شما مى خواهم كه مانند حضرت زينب صبور باشيد درباره مسائل و از خط ولايت خارج نشويد و در تمام مجالس جمعى كه باعث خشنوى خداوند مى شود شركت كنيد و از مطالب آنها درس بگيريد وآنها را به كار گيريد.

و در آخر پدرعزيزم همچونكه يك كارگر ساده و با ايمانى بوده ايد باشيد و به مسائل دنيايى فكر نكنيد و اگر خطايى و نافرمانى از من ديده ايد مرا حلال كنيد و از كليه كسانيكه مرا مى شناسند اگر خطايى ديده ايد حلالم كنيد خداحافظ.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار

به اميد پيروزى اسلام

على رضى‌آبادى

*******************

[1] آیه 111 سوره توبه

[2] آیه 75 سوره نساء

 

 

منبع:کتاب وصیت نامه کامل شهدای استان سمنان / نشر شاهد / بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان

 

 

 

 

 
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده