معرفی کتاب «مگی بشیون» خاطرات شهید محمدرضا خالصی
بسیجی ها را بدنام نکنید !
ارتفاعات ، صعب العبور بود . امکان پشتیبانی زمینی نبود . غذا ، مهمات و چیزهای دیگر با هلی کوپتر به ما می رسید . کارهای شخصی ، مثل تلفن و حمام هم تعطیل !
شهید خالصی مسئول عملیات تیپ دوازده قائم آل محمد عجل الله تعالی فرجه الشریف بود . همه چیز را کنترل می کرد . به همه روحیه می داد .
من جانشین گردان موسی بن جعفر علیه السلام بودم . نیروهای گردان از بسیجی های شهر سمنان و حومه بودند . نزدیکی های غروب رفتم سنگرش . با یک چای قند پهلو پذیرایی ام کرد .
گفتم : آقا رضا ! امکانات خیلی کمه ! بچه ها مدت زیادیه تو خطن ! خسته شدن ! لطف کنین گردان ما رو عوض کنین ! . کمی با من شوخی کرد . از خط پرسید . وضعیت را توضیح دادم . منتظر جواب بودم . او مثل این که حرف مرا نشنیده ، حرف های متفرقه می زد . درخواستم را تکرار کردم . در جواب گفت : نیروهای بسیجی هیچ وقت خسته نمی شن ! روحیه آنها خیلی قوی است ! ماییم که خسته شده ایم و روحیه ماندن نداریم ! بسیجی ها را بد نام نکنید ! .[1]
[1] - راوی : علی اصغر قاسم پور ، همرزم شهید
***************************************
خالصي، محمدرضا: بيست و هشتم دي 1338، در شهرستان سمنان به دنيا آمد. پدرش كريم، کشاورز بود و مادرش نسا نام داشت. تا پايان دوره متوسطه درس خواند و ديپلم گرفت. ازدواج كرد و صاحب يك پسر و يك دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. هفتم شهريور 1367، با سمت فرمانده طرح و عمليات تیپ دو قائم در اسلامآباد غرب توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت گلوله آرپيجي به شهادت رسيد. پيكر وي را در گلزار شهدای امامزاده يحياي زادگاهش به خاك سپردند. برادرش محمدحسن نيز شهيد شده است.
*******************************
مشخصات کتاب «مگی بشیون» خاطرات شهید محمدرضا خالصی
شهید عبدالله دخانیان
نشر شاهد - 1383
شمارگان 2000 نسخه
قیمت 5000 ریال
76 صفحه
******************************