نویسنده علی رضا عالمی
رمضان سال 1363 ، مدتی را در پایگاه مقاومت بسیج شهر کلاته خیج به تنهایی به سر می برد چند روز از ماه مبارک رمضان گذشته بود ؛ و به علت دوری مسافت بین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهر شاهرود و این پایگاه تدارکات ، امکانات غذایی به پایگاه برده نشده بود و شهید شیخ محمد چند روز با نان های خشکی که از قبل مانده بود ، روزه گرفت و به کسی هم اظهار نکرد تا این که خود برادران بسیج محل به این قضیه پی بردند و موضوع را با سپاه شهر جهت آوردن غذا و تدارکات در میان گذاشتند که شهید محمد می فرمود : « آن چند روز ، روزه هایش ساده و بی تکلف بوده است . »
نوید شاهد سمنان
قسمتی از متن کتاب

حساب رسی از نفس خود

در بسطام بار ها در دل شب بر سر مزار شهدا می رفتیم و او در آن تاریکی شب داخل قبری آماده ، می خوابید و خطاب به خودش می گفت :

« محمد ، الان تصور کن که از دنیا رفته ای و مرده ای و تو را داخل قبر گذاشته اند و خاک ها را بر رویت ریخته اند و همه رفته اند و تک و تنها مانده ای و ملائک سوال و جواب هم آمده اند ؛ اگر از تو سوال کنند که محمد خونجگری ! چی داری ؛ برای ما چی آورده ای ؟ چه جوابی داری ؟ در حالی که با تمام وجود گریه می کرد و ناله می زد ، می گفت : خدایا هیچ ، دست خالیم . واقعا چیزی ندارم و امیدم به لطف تو است . »

و کدام قلم و زبانی می تواند این مقامات و حالات عرفانی را ذکر کند و درک کند .

کسب محبت خدا

او چند روز قبل از شهادت ، در مقر حمیدیه ؛ 15/12/64 در دفترم چند خطی برایم نوشت که :

« همیشه به یاد خدا باش ! و زبانت را همیشه به ذکر خدا مشغول کن ! و به تنهایی و خلوت علاقه داشته باش ! تا بتوانی بهار با محبوب خود مناجات کنی و با او راز و نیاز کنی و بدان ! که دوست خدا باید شب خیز باشد و در دل های شب مشغول به نماز و دعا و مناجات باشد . برادر مهربانم ! با عشق به لقای خدا و رضای او و ذکر بی حد او و با خوف و شوق و با خلوت و مناجات و راز و نیاز ها و سجده های طولانی می توان خود را به محبوب خویش رساند . »

عشق به ائمه ( : )

قلب شیخ محمد لبریز بود از محبت و عشق به ائمه اطهار و از میان اهل بیت ( ع ) ارادت خاصی به حضرت زهرا ( ع ) داشت که حتی وصیت می کند که نام دخترم را فاطمه بگذارید .

یادم نمی رود وقتی با ماشین ژیانی که داشتند به طرف مزار شهدای شاهرود می رفتیم در ماشین همیشه مصیبت می خواند و پشت فرمان اشک می ریخت که من بار ها به او می گفتم : « محمد حواست پرت نشود . » به این مقدار غرق مصیبت و گریه می شد . و زمانی که با موتور می رفتیم ، چن دارای صوت زیبایی بود ، بلند قرآن می خواند . در جبهه هم با حضورش در میان رزمندگان گرمی و نشاط معنوی خاصی می بخشید . انس زیادی با قرآن و اهل بیت ( ع ) داشت در توسلات و عزاداری های سید الشهداء شور و حال زیادی داشت و با اخلاص هر چه تمام تر مداحی می کرد .

ترک معاصی

از دیگر خصوصیات اخلاقی شهید پرهیز از گناهان و معاصی بود . او همیشه از آن که خواسته باشد روزی و حتی ساعتی را در گناه و فکر گناه باشد ، خائف بود و پرهیز می نمود . حتی از این که دیگران هم خواسته باشند به گناه آلوده و داخل بشوند او نگران و ناراحت می شد . از آن جمله گناهانی که شدید پرهیز می کرد مساله غیبت کردن بود . به طوری که وقتی جلوی او غیبتی می شد چهره اش بر افروخته می شد و می فرمود :

« مگر ما چه قدر عمل صالح مقبول داریم و چه قدر به آینده خودمان مطمئن هستیم که این طور غیبت می کنیم . »

پرهیز از گناه از همان ابتدای نوجوانی در وجودش نقش بسته بود از باب نمونه این که او با یکی از برنامه هایی که در زمان شاه اصلا راضی نبود و بدش می آمد برگزاری اردو های پیشاهنگی بود که پسران و دختران با هم مخلوط بودند ، لذا داخل این اردو ها خودش را کنار می کشید و از شرکت در برنامه ها کناره گیری می کرد .

عمل به مستحبات و ترک مکروهات

شهید روز های دو شنبه و پنج شنبه ، روزه می گرفت و خیلی از مواقع در پنج شنبه ها به خاطر شرکت در درس اخلاق شب جمعه آیه الله حسین مظاهری در مسجد اعظم قم در گوشه ای از صحن با چند لقمه ی نان روزه خود را افطار می کرد . شهید شیخ محمد همیشه با وضو بود و در هنگام نشستن مقید بود که حتی الامکان رو به قبله بنشیند و مهم تر از همه این که حتی الامکان پا ها را رو به قبله دراز نمی کرد و می فرمود :

« چه طور انسان به خودش اجازه بدهد به همان طرفی که رو به خدایش می ایستد و نماز می خواند به همان طرف هم پایش را دراز کند . »

چند هزار صلوات

مهاباد موقعیت ناصر ، به عنوان کمک آر پی جی زن در خدمت شیخ محمد بودم . صبح ها که جهت آماده سازی خود برای شرکت در عملیات ، به کوه های اطراف مهاباد می رفتیم ؛ ایشان سفارش می کرد که :

« از زمان حرکت تا مقصد هر کداممان سعی کنیم که بیش از هزار صلوات بفرستیم . و ثواب آن را هدیه شهدایی کنیم که قبل از ما در این گردان ها بودند و با عشق به امام حسین ( ع ) و عشق به امام امت و برای استحکام نظام مقدس جمهوری اسلامی خون پاکشان را نثار کردند . و این پرچم لا اله الا الله را به رسم امانت به ما هدیه کردند . »

و گاهی می شد که هر کدام از ما چند هزار صلوات می فرستادیم . که این برنامه شهید باعث می شد که اوقاتمان بیهوده هدر نرود و زبانمان را به گفتن ذکر عادت می داد و بهترین شیوه کنترل زبان از گفتن حرف های بی فایده بود .

روزه

رمضان سال 1363 ، مدتی را در پایگاه مقاومت بسیج شهر کلاته خیج به تنهایی به سر می برد چند روز از ماه مبارک رمضان گذشته بود ؛ و به علت دوری مسافت بین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهر شاهرود و این پایگاه تدارکات ، امکانات غذایی به پایگاه برده نشده بود و شهید شیخ محمد چند روز با نان های خشکی که از قبل مانده بود ، روزه گرفت و به کسی هم اظهار نکرد تا این که خود برادران بسیج محل به این قضیه پی بردند و موضوع را با سپاه شهر جهت آوردن غذا و تدارکات در میان گذاشتند که شهید محمد می فرمود : « آن چند روز ، روزه هایش ساده و بی تکلف بوده است . »

آموزش قرآن

شیخ محمد در هر کجا که بود کلاس های آموزش قرآن یا قرائت قرآن را برگزار می کرد و با دوستانش قرآن می خواندند و با حفظ می کردند و ما هم در آن جلسات کم و بیش می رفتیم و استفاده می کردیم و به آن هایی هم که بی سواد بودند تشویق و ترغیب می کرد و با آن ها سر و کله می زد تا بتوانند قرآن خواندن را بیاموزند که عده ای هم یاد گرفتند .

غذا خوردن

هر گاه بر سر سفره ای می نشستیم در موقع غذا خوردن حدیث حضرت علی ( ع ) را متذکر می شد که « اگر میل به غذا دارید غذا بخورید و تا میل دارید دست از غذا بکشید و اگر میل به غذا ندارید ، غذا نخورید » و خود هم خیلی مقید به عمل کردن بود . او کسی بود که همتش را تنها شکمش قرار نداد .

پرهیز از اسراف

بار ها می شد وقتی که به منطقه می رفت چفیه را از نان خشک هایی که دور ریخته شده بود استفاده نمی شد و پر می کرد و می آورد و با یک اشتها و صفای خاصی آن ها را می خورد و دیگران را هم دعوت به خوردن می کرد و می گفت :

« برای تهیه این ها زحمت های زیادی کشیده شده است و ما نباید که کفران نعمت و اسراف کنیم . »

صله رحم

یکی از صفات اخلاقی پسندیده شهید محمد ، اجرای سنت الهی و حسنه صله رحم بود که مقید بود حتما از اقوام سر کشی داشته باشد ، به خصوص از دوستان جبهه ای خود دید و باز دید به عمل می آورد . اگر با کسی دوست می شد نسبت به او وفا دار بود و اگر از مسافرت می آمدند حتما به دیدنش می رفت و یا با ارسال نامه ای جویای حال افراد می شد و می گفت : « این هم جزو وظایف من است . »

ادامه در کتاب

*********************************************

مشخصات کتاب دفتر عشق
نویسنده علی رضا عالمی 
یادمان طلبه شهید محمد خونجگری و بسیجی شهید احمد خونجگری
شمارگان 1500 
ناصر عصر جوان - 1388
قیمت 1800 تومان
قطه رقعی
تهیه کننده بنیاد شهید وامور ایثارگران استان سمنان 
*********************************************
خونجگري، محمد: بيست و نهم دي 1342، در شهر بسطام از توابع شهرستان شاهرود ديده به جهان گشود. پدرش عبدالحسين و مادرش فاطمه نام داشت. تا پايان دوره متوسطه درس خواند و ديپلم گرفت. طلبه بود. ازدواج كرد و صاحب يك دختر شد. از سوي بسيج در جبهه حضور يافت. چهارم فروردين 1365، با سمت راننده لودر در فاو عراق بر اثر اصابت تركش به سر و پا، شهيد شد. مزار او در گلزار شهداي زادگاهش واقع است. 
*********************************
خونجگري، احمد: دوم تير 1341، در شهر بسطام از توابع شهرستان شاهرود به دنيا آمد. پدرش مهدي و مادرش اقدس نام داشت. تا سوم راهنمايي درس خواند. شغلش آزاد بود. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. سيزدهم آبان 1362، در پنجوين عراق بر اثر اصابت گلوله به قلب، شهيد شد. پيكر وي را در گلزار شهداي زادگاهش به خاك سپردند. 
منبع : بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده