ابراهیم قانع در بیست و ششم مهر ماه 1359 در منطقه دزفول در پل کرخه، بر اثر درگيري با نيروهاي متجاوز عراقي به شهادت رسید.
فرازی بر زندگی نامه شهید ابراهیم قانع

نوید شاهد: شهيد ابراهيم قانع فرزند عبدالرسول در سال 1330 در شهرستان فسا دیده به جهان گشود. او در دامان پدري زحمتکش که براي به دست آوردن يک لقمه نان حلال، تمام تلاش خود را مي کرد و مادري عفيف و پاکدامن پرورش يافت. وی دوران کودکي خود را پشت سر گذاشت و در سن 6 سالگي وارد مدرسه شد تا علم و دانش را کسب کند و پس از اینکه ده کلاس قدیم را با موفقیت سپری نمود، وارد ارتش شد. او حدود 9 سال در ارتش خدمت نمود و حتي قبل از اينکه جنگ تحميلي عراق عليه ايران شروع شود، حدود 3 ماه در مرز ايران و عراق در حالت آماده باش بود.

ابراهيم، فردي مهربان و دلسوز اسلام و ميهن اسلامي بود. به نماز اول وقت بسيار اهميت مي داد و از اخلاق حسنه اي برخوردار بود. او با شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران، با شجاعت و استقامت در کنار همرزمان ديگرش به دفاع از ميهن اسلامي پرداخت.

شهید ابراهیم قانع، سرانجام در بيست و ششم مهرماه 1359، در منطقه دزفول در پل کرخه، بر اثر درگيري با نيروهاي متجاوز عراقي به درجه رفيع شهادت نائل آمد و پيکر مطهرش، طي مراسم با شکوهي در قطعه شهداي امامزاده حسن به خاک سپرده شد.

 « خاطرات شهید »

* خاطره از زبان برادر شهید:

در یکی از شب های مهر ماه 1359، به همراه ابراهیم برای کمک به بچه ها، تانک برداشتیم و حرکت کردیم. اما در زیر رگبار توپخانه و خمپاره گرفتار شدیم. منتظر ماندیم تا رگبار قطع شود. ساعت پنج و نیم صبح بود که می خواستیم از رودخانه عبور کنیم ولی رگبارهای شدید و پی در پی می آمد. در حال حرکت بودیم که سربازی سراسیمه جلوی ما سبز شد. ایستادیم. شهید با نگرانی پرسید چه شده؟ گفت 50 متر آن طرف تر بر اثر ترکش توپخانه، یک نفر شهید شده است. شهید ناراحت شد و گفت: اول کار است هنوز آفتاب نزده که قربانی خود را گرفته اند.

در این وضعیت نمی شد حرکت کرد و به ناچار در زیر تانک، چاله ای عمیق حفر کردیم و در آن پناه گرفتیم.

درجه داری با پای زخمی کنارمان آمد و گفت بر اثر تیر اندازی دشمن چند نفر زخمی شده اند. در حال صحبت با درجه دار بودیم که سربازی فریاد زنان به طرفمان آمد و آمبولانس می خواست که به خط ببرد که با فریاد سرباز دوباره رگبار دشمن شروع شد.

آن سرباز به ما گفت برای چه به جلو می روید؟ شهید گفت: برای دفاع از وطن. سرباز گفت کدام وطن؟ وطنی که جزئی از آن (دزفول) زیر موشک و توپخانه قرار دارد؟ کشوری که ما در حال جنگ با او هستیم در برابر آمریکا هیچ است. آمریکا ما را به این روز انداخته است.

شهید ابراهیم گفت: آمریکا در برابر ما هیچ است و بالأخره ما پیروز می شویم. 6 ماه که هیچ، حتی اگر شده 60 سال می جنگیم و از وطنمان دفاع می کنیم.


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده