جمعه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۰ ساعت ۰۰:۰۰
و خدا بود و عشق.عشق به پرتو افشاني در زمين و آسمان.عشق به هدايت آدمي و عشق به همه خوبي ها و مهرباني ها.و همه اينها نبود مگر براي آفرينش يك آفتاب.آفتابي برتر و بزرگتر از آفتاب عالمتاب.آفتابي كه سراسر نور بود؛نوري كه همه چيز به خاطر او آفريده شد.

حوزه نت پديد آورنده : زهرا لوكه عليخان ، صفحه 26

لولاك لما خلقت الافلاك«اي پيامبر اگر تو نبودي زمين و آسمان را نمي آفريدم».(حديث قدسي) و بدينسان اين نور مبدأ آفرينش كائنات قرار گرفت تا پس از آن،قرني بعد از قرني،نسلي بعد از نسلي و امتي پس از امتي بيايد تا اين نور منصه ظهور يابد و دين و خداشناسي به وسيله او به كمال برسد.«… اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام ديناً……امروز دين شما را به كمال رساندم و بر شما نعمت را تمام كردم و راضي شدم كه اسلام آيين شما باشد».(سوره مائده، آيه 3)

كه اگر اين نور نبود؛نه تابش خورشيد، نه گردش زمين و آسمان و نه آفرينش هر پديده اي ديگر معنا پيدا نمي كرد و كمال آدمي در تشرف به دين اسلام و قبول و پذيرش آن پديدار نمي شد.او يك عنايت و يك نهايت براي بشريت و تكميل دين بود،پس خدا با آفرينش او بر كائنات مباهات كرد و از نعمت هاي بيشماري كه به حق قابل شمارش نبودند، فقط او را نعمتي برتر دانست و به عرضه كردنش بر جهانيان منّت نهاده و فرمود:«لقد من الله علي المؤمنين اذ بعث فيهم رسولاً من انفسهم…؛خدا بر اهل ايمان منت گذاشت كه رسولي از خودشان در ميان آنان برانگيخت…».(سوره آل عمران، آيه 164)

كه تنها خود مي دانست چه آفريده است و اين نعمتي كه به خاطر او بر همگان منت مي گذارد،چگونه جهان كفر و ظلمت را دگرگون مي سازد و شرك و پليدي را از سراسر جهان محو مي سازد.

و محمد(ص) آمد. برگزيده و محبوب. مسجود ملائك در آسمان و محبوب آدميان در زمين. پاك از هر گونه رجس و پليدي.كه اين را خدا برايش خواسته بود و اراده اش بر اين قرار گرفته بود،تا دامان رسالت و خاندانش از زشتي ها و ناپاكي ها دور باشد:«… انّما يريد الله ليذهب عنكم الرّجس اهل البيت و يطهرّكم تطهيرا؛خدا چنين مي خواهد كه رجس هر آلايش را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عيب پاك و منزه گرداند».(سوره احزاب،آيه 33)

و اين پاكي آنچنان زلال بود كه هر كس در چشمه وجود محمد(ص) مي نگريست،شيفته اش مي شد و خود را در آن غوطه ور مي ساخت. و اين،براي دوست واله،شيدا شدن و براي دشمن ايمان آوردن و تسليم حق شدن بود.او بزرگوارانه به هر چيز مي نگريست و بدي را جز به نيكي پاسخ نمي داد.رفتار او سرشار از لطف و كرم و كردار او توأم با تواضع و فروتني بود.وجود او رحمتي براي عالميان بود كه به واسطه اش از فيض الهي بهره مند مي شدند.«و ما ارسلناك الاّ رحمة للعالمين؛نفرستاديم تو را مگر اينكه رحمتي براي جهانيان باشي».

و هم به خاطر او بود كه عليرغم همه ظلم ها و فسادهايي كه در جامعه آن روز رواج داشت خداوند عذابي بر اهل آن ديار نازل نكرد.«و ما كان الله ليعذّبهم و انت فيهم…؛و خدا تا تو در ميان آنها هستي آنان را عذاب نخواهد كرد».(سوره انفال، آيه 33)

قلب مهربان او كجا مي توانست هلاكت مردمي را ببيند كه آنها را دوست مي داشت و براي هدايتشان تلاش مي كرد؟آري مهربان بود،بيشتر از همه پيامبران.چه او قوم خود را نفرين نكرد و از آنها روي برنگرداند.از جهالتشان در عذاب بود، از اينكه چيزي را مي پرستند كه دوايي بر دردشان نيست.ولي افسوس كه آنها اين را نمي فهميدند.پس سخت تنگدل مي شد و اين تنگدلي چنان بر او چيره مي شد كه جان گراميش را در معرض خطر قرار مي داد، تا آنجا كه خدا به او فرمود:«لعلّك باخع نفسك الاّ يكونوا مؤمنين؛اي رسول ما تو چنان در انديشه هدايت خلقي كه خواهي جان عزيزت را از اينكه ايمان نمي آورند هلاك سازي».(سوره شعراء، آيه 3)

اي پيامبر(ص) چرا اينگونه خود را به رنج مي افكني؟جان تو بسي والاتر از آن است كه براي قومي كه نمي فهمند آن را هلاك كني.تو خورشيدي هستي كه عليرغم اينكه فروغت چشمشان را خيره كرده است،باز تو را انكار مي كنند و مي خواهند پشت ابر كينه پنهان سازند.پس براي چه كساني غم مي خوري و طلب آمرزش داري؟ اي پرنده مهربان بال و پر رحمت خود را بر مؤمنين بگشاي و آنان را زير سايه مهرت جاي ده.

«واخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين؛آنگاه پر و بال مرحمت بر تمام پيروان با ايمانت به تواضع بگستران».(سوره شعرا، آيه 215)

كه اگر اين مهرباني و رأفت تو نبود پايه هاي اسلام محكم بنا نمي شد و دين اسلام گسترش نمي يافت.نرم دلي و مداراي تو با همگان خصوصاً مؤمنين، اسلام را بيمه كرد.«فبما رحمة من الله لنت لهم و لو كنت فظّاً غليظ القلب لانفضّوامن حولك…؛اي رسول رحمت خدا تو را با خلق مهربان و خوشخوي گردانيد و اگر تندخو و سخت دل بودي مردم از گرد تو متفرق مي شدند…».(سوره آل عمران، آيه 159)

علاوه بر اين رحمت، چيزي به او داده شد كه به هيچ يك از پيامبران الهي پيش از او داده نشده بود. يعني «شرح صدر».(سوره انشراح، آيه 1)

شرح صدري كه بيان از وصف آن عاجز و عقول از درك آن ناتوان.چه اين شرح صدر بود كه به او توان ايستادگي و مقاومت در مقابل قومي جاهل را مي داد كه جز به بتان به چيزي فكر نمي كردند و براي حفظ آنان از هيچ اذيت و آزاري دريغ نداشتند.به پيامبر(ص) سنگ مي زدند، بر سر راهش خار مي افكندند، او را مسخره مي كردند، ديوانه اش مي شمردند. به او ناسزا مي گفتند و بر آن جام جهان افترا مي بستند ولي او نه تنهابدي هاي آنها را با بدي پاسخ نمي داد كه بر ايشان دعا مي كرد ومي فرمود:(اللّهم اهدني قومي فانهم لايعلمون.خدايا قوم مرا هدايت كن زيرا ايشان نادانند) اين وجود وارسته به واسطه اين شرح صدر بود كه در برابر همه ناملايمات صبر مي كرد و در همه حال از خدا مدد و ياري مي جست.ذوب شدن در كوره سختي ها هر روز او را پخته تر مي كرد و اخلاق او را نيكوتر و عظيم تر.«انّك لعلي خلق عظيم؛اي پيامبر(ص) به تحقيق كه تو بر خلق و خوي بزرگي آراسته شده اي».(سوره قلم، آيه 4)

او چيزي كم نداشت.نقصي در او ديده نمي شد؛پس مي توانست سرمشق و الگوي همگان واقع شود:الگويي زنده كه در همه عصرها و نسل ها مورد توجه همگان قرار گيرد و تكامل انسان ها را خصوصاً در بعد مكارم اخلاق عينيت بخشد.«لقد كان لكم في رسول الله اسوة حسنة…؛به طور يقين زندگي رسول خدا(ص) براي شما و آنان كه به خدا و روز قيامت اميد دارند و خدا را بسيار ياد مي كنند،سرمشق نيكويي است».(سوره احزاب، آيه 21)

در عصر حاضر كه هر روز شاهد سرگشتگي و از خود بيخودي هر چه بيشتر انسان ها هستيم؛فرومايه گي ها،دنيا طلبي ها و پيروي از هواي نفس آنچنان بر انسان ها چيره گشته است كه اعتمادشان را نسبت به يكديگر سلب نموده و الگو برداريشان جز سايه اي وحشت زا نيست كه بعد از درك آن،آن را وا نهاده و از آن مي گريزند.راهي به جز پيروي از تعاليم الهي و سرمشقي كه براي انسان ها ارائه داده است، نيست!يعني همان سرمشق قرار دادن پيامبر اعظم(ص) در همه شئونات زندگي. كه راه نجات و سعادت بشر همين است و بس.

چه مي بينيم كه الگوهاي كاذب هر روز رنگ عوض كرده و به شكلي كه نفع خودشان در آن است، در مي آيند و در اين ميان چه بسيار افرادي كه چون الگوي واقعي خود را گم كرده و نمي شناسند فريب آنان را خورده و به دره بدبختي و سوء اخلاق سقوط مي كنند.پس تنها پيامبر عظيم الشأن اسلام است كه نمونه خوب و صحيحي براي پيروي مي باشد كه هم معصوم است و هم پاك و نيكو نهاد.كه بشر همواره در معرض خطا و انحراف قرار دارد و هيچگاه نمي تواند الگويي براي همه دوران ها قرار گيرد.

حياي پيامبر(ص) هم كه جزيي از اين خلق و خوي عظيم بود، مانع از آن مي شد تا هر گاه كسي به خدمتش نائل مي آمد و سخن را به درازا مي كشاند.حتي با اشاره اي او را متوجه كند كه از جاي برخيزد و مشغول نقل و حديث نشود.هر لحظه از عمر پيامبر (ص) ارزشي داشت و خدا در آن حضور پيدا مي كرد.پس تفاوتي در رفتن به خانه پيامبر(ص) به عنوان ميهمان و خانه سايرين وجود داشت و آن هم اين بود كه رفتار بعضي افراد كه از آداب معاشرت چنداني برخوردار نبودند،پيامبر را مي آزرد ولي او به دليل حيا و عفت سرشار كه از اخلاق كريمانه او سرچشمه مي گرفت سخني بر زبان نمي راند و چيزي نمي گفت تا مبادا كسي كه نزد اوست، از او ناراحت شود!و خدا كه گواه بر اين بزرگ منشي پيامبر(ص) بود به مؤمنين فرمود:«يا ايها الذين آمنوا لاتدخلوا بيوت النّبي الاّ ان يؤذن لكم…؛اي مؤمنان به خانه هاي پيامبر(ص) داخل نشويد مگر آن كه شما ر اذن دهد و به غذايي دعوت كند بي آن كه منتظر آماده شدن آن باشيد.مادام كه دعوت شديد داخل شويد و پس ازغذا خوردن پراكنده شويد و سرگرم صحبت نشويد كه پيامبر از اين رفتار ناراحت مي شود ولي از شما شرم مي كند اما از خدا از بيان حق شرم ندارد…».(سوره احزاب، آيه 53)

آري حيا در پيامبر(ص) تثبيت شده بود و با هيچ چيز از ميان نمي رفت.

و امانتداري او كه قبل از آغاز رسالت بر همگان ثابت شده بود و كسي در آن شك نداشت.پس قرآن كه معجزه اي جاويدان بود بايد به او سپرده مي شد.

محمد (ص) به جايي رسيد كه جبرييل هم نتوانست برسد و فرمود اگر بالاتر روم سطوت الهي بال و پر مرا مي سوزاند.كيست كه معناي «قاب قوسين» را بفهمد يا بداند؟

و دستان گشاده اش كه همواره در حال دهش و بخشش بود و گاه اين بخشش به جايي مي رسيد كه او را به رنج،فقر و نداري مي افكند و دچار تنگي مي كرد.و اين چنين است كه خدا به رنج پيامبرش راضي نمي شود.

«و لا تجعل يدك مغولة الي عنقك…؛ و هرگز دستت را به گردن خود نبند و بيش از حد آن را مگشا كه مورد سرزنش قرار گيري و از كار فرو ماني».(سوره اسراء، آيه 29)

و اينها همه محمد(ص) را عزيز مي كند.آنقدر عزيز كه خداوند به جان او قسم مي خورد:

«لعمرك انّهم لفي سكرتهم يعمهون؛به جان تو سوگند كه اينها در مستي خود سرگردانند».(سوره حجر، آيه 72)

همان گونه كه به آسمان و زمين قسم مي خورد و به ماه و ستاره،به روز و روشني آن شب و سكوت و آرامشش و به طور سينا و هر چيزي كه عظمت دارد و مقدس است.كه محمد(ص) نيز صاحب شخصيتي عظيم و منشي والاست.جان او با جانان پيوندي ناگسستني دارد از اين رو ارزش قسم خوردن را پيدا كرده است.

اينك با اجازه حضرتش سخن را به پايان مي بريم و با تمام وجود،عشق و علاقه قلبي خود را به او اظهار مي كنيم و صلوات و درودي بي پايان را به پيشگاه مقدسش تقديم مي كنيم.كه خدا نيز به او سلام مي كند و هم ملائكه.سلامي بي حد و حصار.سلامي از زمان خلقتش تا بعثت اولين و آخرينش كه او محمد است و ستوده، محمود است و احمد است و ستايش شونده.پس شما اي مؤمنان به پاس ارج داشتن رنج هاي بي شمار او،كه موجب نجات همه ما از گمراهي و تيرگي ها گرديد بر او سلام كنيد و روح مقدسش را با ذكر صلوات و تحيات از مقامي كه دارد بالاتر بريد. كه او شايسته بيشتر از اين است و آنچه كه ما انجام مي دهيم نيز به فرمان خداست.

«ان الله و ملائكة يصلّون علي النّبي…؛ خدا و فرشتگان او به روان پاك پيامبر(ص) صلوات و درود مي فرستد، شما هم اي اهل ايمان بر او صلوات و درود فرستيد و به تعظيم به روان او سلام گوييد و تسليم او باشيد».(سوره احزاب، آيه 56)
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده